burudet - برودت
The entry is a dictionary list for the word burudet - برودت
برودت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ دَ ] (اِمص) برودة. سردی.
(غیاث). خنکی. مقابل حرارت. مقابل
گرمی :
گفتم که از برودت ایام جای ساخت
گفتا که از حرارت جنبش گزید فر.
ناصرخسرو.
جسم هوا را بوسیلت برودت... فرستاد.
(سندبادنامه ص ۲).
|| ...
(غیاث). خنکی. مقابل حرارت. مقابل
گرمی :
گفتم که از برودت ایام جای ساخت
گفتا که از حرارت جنبش گزید فر.
ناصرخسرو.
جسم هوا را بوسیلت برودت... فرستاد.
(سندبادنامه ص ۲).
|| ...