Bîz - بیز
The entry is a dictionary list for the word Bîz - بیز
بیز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) ریشهٔ بیزیدن و بیختن، و همیشه بطور
ترکیب استعمال میگردد. (ناظم الاطباء). مادهٔ
مضارع از بیختن است و از آن صیغه های
مضارع التزامی و اخباری و امر ساخته شود و
نیز صفت فاعلی و صفت دائمی و صفت بیان
حالت ...
ترکیب استعمال میگردد. (ناظم الاطباء). مادهٔ
مضارع از بیختن است و از آن صیغه های
مضارع التزامی و اخباری و امر ساخته شود و
نیز صفت فاعلی و صفت دائمی و صفت بیان
حالت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ترکی، اِ) درفش. (از برهان) (جهانگیری)
(رشیدی). آلت پینه دوزی. (یادداشت مؤلف).
آلت سوراخ کردن چرم برای رد کردن سوزن
و نخ و دوختن :
سوزن هجوم ترا خلنده تر از بیز.
خسرو دهلوی (از انجمن آرا).
(رشیدی). آلت پینه دوزی. (یادداشت مؤلف).
آلت سوراخ کردن چرم برای رد کردن سوزن
و نخ و دوختن :
سوزن هجوم ترا خلنده تر از بیز.
خسرو دهلوی (از انجمن آرا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (ترکی آذری، اِ) ظاهراً از کلمهٔ
بیس و بوسس آمده است که پارچه ای
نفیس از کتان بوده است. (یادداشت مؤلف).
بیس و بوسس آمده است که پارچه ای
نفیس از کتان بوده است. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع مص) هلاک گردیدن و زنده
ماندن (از اضداد است). (از تاج العروس)
(منتهی الارب): بیوز؛ هلاک شدن. فلان لاتبیز
(صحیح: لاتتیز رمیته. تاج العروس)؛ یعنی
زنده نمی ماند شکار زخم خوردهٔ او. (منتهی
الارب) (یادداشت مؤلف). ...
ماندن (از اضداد است). (از تاج العروس)
(منتهی الارب): بیوز؛ هلاک شدن. فلان لاتبیز
(صحیح: لاتتیز رمیته. تاج العروس)؛ یعنی
زنده نمی ماند شکار زخم خوردهٔ او. (منتهی
الارب) (یادداشت مؤلف). ...
Bîz - بیز other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.