یوسفی
The entry is a dictionary list for the word یوسفی
یوسفی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (ص نسبی) منسوب به
یوسف. || سیمای شبیه به یوسف.
(ناظم الاطباء). || (حامص) پادشاهی و
اقتدار.
- یوسفی کردن؛ پادشاهی کردن و اقتدار
داشتن. (ناظم الاطباء).
یوسف. || سیمای شبیه به یوسف.
(ناظم الاطباء). || (حامص) پادشاهی و
اقتدار.
- یوسفی کردن؛ پادشاهی کردن و اقتدار
داشتن. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سِ ] (اِخ) یکی از شعب طایفهٔ
جاکی از ایلات کوه گیلویه. سابقاً عدهٔ آنها بالغ
بر ۸۰۰ خانوار بود، بعدها کم کم به اطراف
پراکنده شدند و فعلاً بیش از یکصد خانوار از
آنها باقی نیست که در نواحی ...
جاکی از ایلات کوه گیلویه. سابقاً عدهٔ آنها بالغ
بر ۸۰۰ خانوار بود، بعدها کم کم به اطراف
پراکنده شدند و فعلاً بیش از یکصد خانوار از
آنها باقی نیست که در نواحی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (اِخ) ابن محمد. طبیب هروی
است. در ایام بابر و همایون شاه می زیست و
صاحب تألیفات ذیل است: ۱ -فواید اخیار
که در سال ۹۱۳ هـ . ق. تألیف شده. ۲
است. در ایام بابر و همایون شاه می زیست و
صاحب تألیفات ذیل است: ۱ -فواید اخیار
که در سال ۹۱۳ هـ . ق. تألیف شده. ۲
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (اِخ) ترکش دوز. مردی
خراسانی که به شغل ترکش دوزی اشتغال
داشت و از مریدان درویش خسرو بود.
شاه عباس بزرگ در زمانی که به تکیهٔ خسرو
(در قزوین) رفت وآمد داشت با یوسفی
خراسانی هم مهربانی می ...
خراسانی که به شغل ترکش دوزی اشتغال
داشت و از مریدان درویش خسرو بود.
شاه عباس بزرگ در زمانی که به تکیهٔ خسرو
(در قزوین) رفت وآمد داشت با یوسفی
خراسانی هم مهربانی می ...