وثبان
The entry is a dictionary list for the word وثبان
وثبان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ وَ ثَ ] (ع مص) وثب. وثوب. وثیب.
وثاب. برجستن. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن.
(اقرب الموارد). || نشستن، در لغت حمیر.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء). رجوع به وثب شود.
وثاب. برجستن. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن.
(اقرب الموارد). || نشستن، در لغت حمیر.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء). رجوع به وثب شود.