نیازی
The entry is a dictionary list for the word نیازی
نیازی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) منسوب است به نیاز که
نام قریه ای است. (از سمعانی). رجوع به نیازه
شود.
نام قریه ای است. (از سمعانی). رجوع به نیازه
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) حاجتمند. (از سروری)
(از برهان) (از رشیدی). نیازمند. صاحب نیاز.
اهل نیاز:
ای چشم نیازیان ز جود تو
چون چشم مخالفان به خوش خوابی.
انوری (از سروری).
|| کنایه از عاشق است. (از برهان). که
نیازمند معشوق ...
(از برهان) (از رشیدی). نیازمند. صاحب نیاز.
اهل نیاز:
ای چشم نیازیان ز جود تو
چون چشم مخالفان به خوش خوابی.
انوری (از سروری).
|| کنایه از عاشق است. (از برهان). که
نیازمند معشوق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان پس کوه
بخش کلات شهرستان دره گز. در منطقهٔ
کوهستانی معتدل هوایی در ۹۴ هزارگزی
جنوب شرقی کبودگنبد واقع است. آبش از
قنات و محصولش غلات و بنشن و شغل
اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ...
بخش کلات شهرستان دره گز. در منطقهٔ
کوهستانی معتدل هوایی در ۹۴ هزارگزی
جنوب شرقی کبودگنبد واقع است. آبش از
قنات و محصولش غلات و بنشن و شغل
اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) از مردم بخارا و از معماگویان
معاصر نصرآبادی است. او راست این معما به
اسم میر:
مردم چشم غیر حک فرما
بعد از آن بر بیاض آن بنما.
(از تذکرهٔ نصرآبادی ص ۵۱۸). و رجوع به
فرهنگ سخنوران شود.
معاصر نصرآبادی است. او راست این معما به
اسم میر:
مردم چشم غیر حک فرما
بعد از آن بر بیاض آن بنما.
(از تذکرهٔ نصرآبادی ص ۵۱۸). و رجوع به
فرهنگ سخنوران شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) از مردم بدخشان و از شاعران
قرن دهم و یازدهم است. او راست:
از گرمی آفتاب محشر چه غم است
گر جام بود به سایهٔ دولت تو.
(از صبح گلشن ص ۵۷۱). و رجوع به فرهنگ
سخنوران شود.
قرن دهم و یازدهم است. او راست:
از گرمی آفتاب محشر چه غم است
گر جام بود به سایهٔ دولت تو.
(از صبح گلشن ص ۵۷۱). و رجوع به فرهنگ
سخنوران شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) از مردم قزوین و از شاعران قرن
دهم است، در قزوین به کسب اشتغال داشته.
او راست:
پیوسته به دل بار غم یار کشم
وز دیده همه منت دیدار کشم
جانم به لب آمد و تن از غم ...
دهم است، در قزوین به کسب اشتغال داشته.
او راست:
پیوسته به دل بار غم یار کشم
وز دیده همه منت دیدار کشم
جانم به لب آمد و تن از غم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) احمد مرعشی (میرزا...)
اصفهانی متخلص به نیازی. از شاعران اواخر
عهد صفویه است و به سال ۱۲۱۶ هـ . ق.وفات یافته. پدرش از درباریان شاه
سلطان حسین بوده است. او راست:
دل برد و کمر به قصد جان بست
دستش چه ...
اصفهانی متخلص به نیازی. از شاعران اواخر
عهد صفویه است و به سال ۱۲۱۶ هـ . ق.وفات یافته. پدرش از درباریان شاه
سلطان حسین بوده است. او راست:
دل برد و کمر به قصد جان بست
دستش چه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شمس الدین استرابادی (ملا...)
مؤلف صبح گلشن این بیت را از او ضبط کرده
است:
یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد
وز کوزه شکسته ای دمی آبی سرد
مأمور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا ...
مؤلف صبح گلشن این بیت را از او ضبط کرده
است:
یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد
وز کوزه شکسته ای دمی آبی سرد
مأمور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) محمد سمیع (میر...) دهلوی از
معاصران و شاگردان حزین لاهیجی است. او
راست:
مردم و ننشست از پا آه غمناکم هنوز
دود می خیزد چو شمع کشته از خاکم هنوز.
(از صبح گلشن ص ۵۷۱).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
معاصران و شاگردان حزین لاهیجی است. او
راست:
مردم و ننشست از پا آه غمناکم هنوز
دود می خیزد چو شمع کشته از خاکم هنوز.
(از صبح گلشن ص ۵۷۱).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) محمد یوسف (میر...) هروی که
از امیرزادگان هرات است. او راست:
ای دل حشم و حشمت سلطان گذرد
روز و شب درویش پریشان گذرد
می نوش و غمین مشو که هر کار که هست
آسان چو به خویش گیری آسان گذرد.
(از ...
از امیرزادگان هرات است. او راست:
ای دل حشم و حشمت سلطان گذرد
روز و شب درویش پریشان گذرد
می نوش و غمین مشو که هر کار که هست
آسان چو به خویش گیری آسان گذرد.
(از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) محمد شرقی یزدی متخلص به
نیازی از شاعران قرن دهم است. او راست:
خوبان نظری بر من غمناک نکردند
تا سینه ام از تیغ جفا چاک نکردند.
و نیز:
می نوازد هر دمم با ناوکی
دلبر مسکین نواز من ببین.
(از تحفهٔ سامی ...
نیازی از شاعران قرن دهم است. او راست:
خوبان نظری بر من غمناک نکردند
تا سینه ام از تیغ جفا چاک نکردند.
و نیز:
می نوازد هر دمم با ناوکی
دلبر مسکین نواز من ببین.
(از تحفهٔ سامی ...