beşenc - بشنج
The entry is a dictionary list for the word beşenc - بشنج
بشنج Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ شَ ] (اِ) تابش و طراوت رخسار و
آبرو. (برهان) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری)
(انجمن آرا). طراوت رخسار و آب روی. (از
آنندراج). تابش روی باشد. (سروری).
طراوت رخسار و آب رو. (رشیدی) (مؤید
الفضلاء) (فرهنگ نظام). تاب روی. (شرفنامهٔ
منیری). آب و ...
آبرو. (برهان) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری)
(انجمن آرا). طراوت رخسار و آب روی. (از
آنندراج). تابش روی باشد. (سروری).
طراوت رخسار و آب رو. (رشیدی) (مؤید
الفضلاء) (فرهنگ نظام). تاب روی. (شرفنامهٔ
منیری). آب و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بِ شَ ] (اِ) پشنج. پشنگ. بشنگ
بمعنی پاشیدن از مصدر پشنجیدن از ریشهٔ
تیک «اسفا ۱: ۱ ص ۳۰۲». (از حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). ظاهراً اسم مصدر
بشنجیدن است و برای پاشیدن آهار استعمال
شود. ...
بمعنی پاشیدن از مصدر پشنجیدن از ریشهٔ
تیک «اسفا ۱: ۱ ص ۳۰۲». (از حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). ظاهراً اسم مصدر
بشنجیدن است و برای پاشیدن آهار استعمال
شود. ...