گوی
The entry is a dictionary list for the word گوی
گوی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) گلوله ای که از چوب سازند و با
چوگان بازند. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم
الاطباء). گوی چوگان بازی. (صحاح الفرس)
(بحر الجواهر) (فرهنگ شعوری). مقابل
چوگان. گوی پَهنه:
زمانه اسب و تو رایض به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان ...
چوگان بازند. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم
الاطباء). گوی چوگان بازی. (صحاح الفرس)
(بحر الجواهر) (فرهنگ شعوری). مقابل
چوگان. گوی پَهنه:
زمانه اسب و تو رایض به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرخم) مرخم و مخفف گوینده.
- آفرین گوی؛ آفرین گوینده :
که باد آفریننده ای را سپاس
که کرد آفرین گوی را حق شناس.نظامی.
- آمین گوی؛ آمین گوینده. کسی که آمین ...
- آفرین گوی؛ آفرین گوینده :
که باد آفریننده ای را سپاس
که کرد آفرین گوی را حق شناس.نظامی.
- آمین گوی؛ آمین گوینده. کسی که آمین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ وِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد.
واقع در ۱۲هزارگزی جنوب باختری تربت و
۱۰۰۰گزی شمال مالرو عمومی تربت جام به
طیبات (تایباد). در محلی کوهستانی و هوای
آن معتدل و سکنهٔ ...
میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد.
واقع در ۱۲هزارگزی جنوب باختری تربت و
۱۰۰۰گزی شمال مالرو عمومی تربت جام به
طیبات (تایباد). در محلی کوهستانی و هوای
آن معتدل و سکنهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) گه. گوه. فضلهٔ آدمی و دیگر
جانوران :
ز جغد و بوم به دیدار شومتر صد بار
ولی به طعمه و خیتال جخج گوی همای.
سوزنی.
جانوران :
ز جغد و بوم به دیدار شومتر صد بار
ولی به طعمه و خیتال جخج گوی همای.
سوزنی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) 1 - جسمی که فاصلة همة نقطه های سطح آن تا مرکزش برابر است ، کره . 2 - توپی
که از یک ماده سخت و تو پر است و در برخی از بازی ها به کار می رود.
که از یک ماده سخت و تو پر است و در برخی از بازی ها به کار می رود.