فرخزاد

The entry is a dictionary list for the word فرخزاد
فرخزاد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (ن مف مرکب) مبارک زاد
باشد، چه فرخ به معنی مبارک آمده است.
(برهان). فیروز. خجسته. سعادتمند. (ناظم
الاطباء). رجوع به فرخ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) فرشته ای است
موکل به زمین. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) دهی است از
دهستان حومهٔ بخش سلدوز شهرستان
ارومیه، واقع در ۵۰۰گزی خاور نقده و
یک هزارگزی جنوب شوسهٔ نقده به مهاباد.
ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای ۴۹۵
تن سکنه است. از گدارچای مشروب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) فرخان زاد. رجوع به
فرخان زاد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) فرخزات. پدر
آذرفرنبغ. رجوع به فرخزات شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) خسرو. یکی از
اعقاب خسروپرویز است که پس از مرگ
آزرمدخت و پادشاهی کوتاه هرمز پنجم و
خسرو چهارم، تیسفون را فتح کرد و مدتی
شهریاری داشت. (از ایران در زمان ساسانیان
ترجمهٔ رشیدیاسمی چ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) رستم. پسر هرمزد
ششم و از سرداران یزدگرد سوم بود. (ولف).
پسر فرخ هرمزد و برادر فرخ زاد هرمزد است.
(ایران در زمان ساسانیان ترجمهٔ رشیدیاسمی
ص ۵۲۲). این سردار در حملهٔ عرب به ایران
به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) هرمزد. یکی از
بزرگان اواخر روزگار ساسانی و برادر رستم
فرخزاد است که در زمان یزدگرد سوم منصب
دریگ بذ یعنی ریاست امور دربار را داشت.
او یکی از کسانی است که موجب خلع و
هلاک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ رْ رُ ] (اِخ) پسر مسعود غزنوی
و کنیت وی ابوشجاع است. این شاهزاده از
کسانی است که به عدل و انصاف شهرت
داشت و ابوالفضل بیهقی همواره از او به نیکی
و بزرگی یاد میکند. زندگی او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

( ~ .) (ص مف .) = فرخزاده : مبارک - زاده .
فرخزاد other entries

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.