فرمانروا
The entry is a dictionary list for the word فرمانروا
فرمانروا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
hükümdar
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ما رَ ] (ص مرکب) کنایت از
پادشاه نافذالامر باشد. (برهان). پادشاهی که
حکم و فرمانش رایج باشد. (ناظم
الاطباء):
برهمن بدو گفت کای پادشا
جهاندار دانا و فرمان روا.فردوسی.
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه ...
پادشاه نافذالامر باشد. (برهان). پادشاهی که
حکم و فرمانش رایج باشد. (ناظم
الاطباء):
برهمن بدو گفت کای پادشا
جهاندار دانا و فرمان روا.فردوسی.
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه ...