عروق
The entry is a dictionary list for the word عروق
عروق Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (ع مص) در زمین رفتن. (تاج
المصادر) (از ناظم الاطباء): عرق فی الارض؛
در زمین رفت. (از اقرب الموارد). عَرق.
رجوع به عَرْق شود.
المصادر) (از ناظم الاطباء): عرق فی الارض؛
در زمین رفت. (از اقرب الموارد). عَرق.
رجوع به عَرْق شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (ع اِ) جِ عِرق. رگهای بدن.
(غیاث اللغات). جمع عِرق است و شامل
عروق بدن و شجر هر دو است. (از مخزن
الادویة). رگهای بدن یعنی ورید و شریان.
(ناظم الاطباء):
پس فرشته وْ دیو کشته عرضه ...
(غیاث اللغات). جمع عِرق است و شامل
عروق بدن و شجر هر دو است. (از مخزن
الادویة). رگهای بدن یعنی ورید و شریان.
(ناظم الاطباء):
پس فرشته وْ دیو کشته عرضه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (اِخ) تل ها و تپه هایی است
سرخ رنگ در نزدیکی سجا، و سجا آبی است
به نجد در دیار بنی کلاب. (از معجم البلدان)
(از تاج العروس). ریگ توده های سرخ رنگ
نزدیک سجا. (منتهی الارب).
سرخ رنگ در نزدیکی سجا، و سجا آبی است
به نجد در دیار بنی کلاب. (از معجم البلدان)
(از تاج العروس). ریگ توده های سرخ رنگ
نزدیک سجا. (منتهی الارب).