عذراء
The entry is a dictionary list for the word عذراء
عذراء Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
bakire; erden; kız
Arapça - Türkçe sözlük
عَذْراء
1. bakire
Anlamı: cinsel ilişkide bulunmamış dişi, kız
2. erden
Anlamı: bakir
3. kız
Anlamı: cinsî ilişkide bulunmamış sişi, bakire
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع ص) بکر. (برهان) (از اقرب
الموارد) (منتهی الارب). ج، عَذاری. و عَذاری ََ
و عَذراوات. دوشیزه. (منتهی الارب). دختر
دست نخوردهٔ غیرمدخوله :
یک رضای شاه شاه آمد عروس طبع را
از کرم کابین عذرا برنیاید بیش ...
الموارد) (منتهی الارب). ج، عَذاری. و عَذاری ََ
و عَذراوات. دوشیزه. (منتهی الارب). دختر
دست نخوردهٔ غیرمدخوله :
یک رضای شاه شاه آمد عروس طبع را
از کرم کابین عذرا برنیاید بیش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) نام معشوقهٔ وامق که بر او
عاشق بود و آن کنیزکی بود بکر و دوشیزه.
(برهان) (آنندراج). در اشعار و روایات
پارسی از او نام بسیار برده شده است، بیشتر
بصورت عذرا بی همزهٔ آخر. منظومهٔ «وامق و
عذرا» ...
عاشق بود و آن کنیزکی بود بکر و دوشیزه.
(برهان) (آنندراج). در اشعار و روایات
پارسی از او نام بسیار برده شده است، بیشتر
بصورت عذرا بی همزهٔ آخر. منظومهٔ «وامق و
عذرا» ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) بنت شاهنشاه بن ایوب و
دختر برادر سلطان سلاح الدین ایوبی است و
المدرسة العذرائیة از آثار او است به دمشق.
وی به سال ۵۹۳ هـ . ق. بدمشق درگذشت. (از
اعلام زرکلی).
دختر برادر سلطان سلاح الدین ایوبی است و
المدرسة العذرائیة از آثار او است به دمشق.
وی به سال ۵۹۳ هـ . ق. بدمشق درگذشت. (از
اعلام زرکلی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) دهی است به غوطهٔ دمشق
از اقلیم خولان و بدان مناره ای است و
حجربن عدی الکندی بدانجا بقتل رسید و
قبرش آنجاست. (از معجم البلدان).
از اقلیم خولان و بدان مناره ای است و
حجربن عدی الکندی بدانجا بقتل رسید و
قبرش آنجاست. (از معجم البلدان).
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
عَذْراءُ
[ʔʼað'raːʔ]
adj
بَتولٌ f vierge
◊
فَتاةٌ عَذْراءُ — une jeune fille vierge
♦ مَرْيَمُ العَذْراءُ la Vierge Marie
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
عَذْراء: حَشَرَةٌ في الطّوْرِ الّذِي يَلِي اليَرَقَانَة
pupa, chrysalis
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
عَذْرَاءُ
мн. عَذَارَى
1) девственница, девушка; عذراء غابة девственный лес; عذراء ارض целина; عذراء مريم ال дева Мария; عذراء ال или عذراء برج ال астр. созвездие Девы; عذراء اصابع ال бот. наперстянка
2) зоол. куколка