طفیل
The entry is a dictionary list for the word طفیل
طفیل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (ع اِ) آب مکدر باقی ماندهٔ در
حوض. (منتهی الارب). آب تیره و دُرد که در
حوض بماند. (منتخب اللغات).
حوض. (منتهی الارب). آب تیره و دُرد که در
حوض بماند. (منتخب اللغات).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ / فِ ] (از ع، ص، اِ) شاید
مخفف طفیلی باشد. رجوع به طفیلی شود که
نام شخصی است از بنی امیه که در حالت
عسرت و تنگدستی به شادیهای مردم بی
طلب رفتی و او را طفیل ...
مخفف طفیلی باشد. رجوع به طفیلی شود که
نام شخصی است از بنی امیه که در حالت
عسرت و تنگدستی به شادیهای مردم بی
طلب رفتی و او را طفیل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ ] (اِخ) طفیل و شامة دو کوهند به
ده فرسنگی مکه. عرام گوید طفیل کوهک
بسیار سیاهی است در میان پشته ای از ریگ
متصل به هرشی. اصمعی در کتاب الجزیرة و
رخمة گوید: آبی است خاصة مر ...
ده فرسنگی مکه. عرام گوید طفیل کوهک
بسیار سیاهی است در میان پشته ای از ریگ
متصل به هرشی. اصمعی در کتاب الجزیرة و
رخمة گوید: آبی است خاصة مر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) قلعتی است به وادی
موسی نزدیک بیت المقدس. (معجم البلدان).
موسی نزدیک بیت المقدس. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) ابن حارث بن
عبدالمطلب بن هاشم صحابی قرشی. شوی
نخستین زینب بنت خزیمه است و زینب را
پس از درگذشتن طفیل بقولی برادر او عبیده و
بقولی عبدبن جحش بخواست و پس از وفات
زوج ثانی ...
عبدالمطلب بن هاشم صحابی قرشی. شوی
نخستین زینب بنت خزیمه است و زینب را
پس از درگذشتن طفیل بقولی برادر او عبیده و
بقولی عبدبن جحش بخواست و پس از وفات
زوج ثانی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) ابن زلال کوفی. از اولاد
عبداللََّه بن غطفان بن سعد است و او را
طفیل الاعراس و طفیل العرائس خواندندی
بدانجهت که در طعام ولیمه ناخوانده آمدی.
طفیلی ناخوانده به مهمانی آینده منسوب به
وی است. نسب ...
عبداللََّه بن غطفان بن سعد است و او را
طفیل الاعراس و طفیل العرائس خواندندی
بدانجهت که در طعام ولیمه ناخوانده آمدی.
طفیلی ناخوانده به مهمانی آینده منسوب به
وی است. نسب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) ابن عامربن واثلة
الکنانی. یکی از شجعان و از سرشناسان قوم
خود بود. وی با پدر خویش و ابن الاشعث در
شورش بر حجاج دست داشت و در واقعهٔ
یوم الزاویة کشته شد (۸۲ هـ . ق.) ...
الکنانی. یکی از شجعان و از سرشناسان قوم
خود بود. وی با پدر خویش و ابن الاشعث در
شورش بر حجاج دست داشت و در واقعهٔ
یوم الزاویة کشته شد (۸۲ هـ . ق.) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) ابن عمروبن طریف بن
العاص الدوسی الازدی، ملقب به ذوالنور.
صحابی و از اشرف عرب به جاهلیت و اسلام
و مردی شاعر و غنی و مهماندار و مطاع قوم
بود و به یمامة کشته شد ...
العاص الدوسی الازدی، ملقب به ذوالنور.
صحابی و از اشرف عرب به جاهلیت و اسلام
و مردی شاعر و غنی و مهماندار و مطاع قوم
بود و به یمامة کشته شد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) ابن عوف غنوی، ملقب
به مجبر. از شعرای جاهلیت. اصمعی گوید:
وی در وصف خیل قوی باشد. مرزبانی در
الموشح گوید: خبر داد ما را محمدبن
الحسن بن درید و گفت آگاه ساخت ما را
ابوحاتم و ...
به مجبر. از شعرای جاهلیت. اصمعی گوید:
وی در وصف خیل قوی باشد. مرزبانی در
الموشح گوید: خبر داد ما را محمدبن
الحسن بن درید و گفت آگاه ساخت ما را
ابوحاتم و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُ فَ ] (اِخ) ابن مالک بن جعفربن
کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. فارس
قُرزُل. از مردان عرب و اسیرکنندهٔ معبدبن
زرارة سید مضر در یوم رحرحان. او راست:
قضینا الحزن من عَبسٍ و کانت
مَنیةُ مَعبدٍ فینا هُزالا.
رجوع ...
کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. فارس
قُرزُل. از مردان عرب و اسیرکنندهٔ معبدبن
زرارة سید مضر در یوم رحرحان. او راست:
قضینا الحزن من عَبسٍ و کانت
مَنیةُ مَعبدٍ فینا هُزالا.
رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(طُ فَ یا فِ) [ ع . ] 1 - (ص .) مهمان ناخوانده . 2 - (اِ.) انگل .