شیبة
The entry is a dictionary list for the word شیبة
شیبة Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (ع اِ) ریش و لحیه. (از ناظم
الاطباء). اللحیة الشائبة؛ لغتی است در تداول
عامه و مولده و نزد عرب معروف نیست. (از
ذیل اقرب الموارد از تاج العروس).
الاطباء). اللحیة الشائبة؛ لغتی است در تداول
عامه و مولده و نزد عرب معروف نیست. (از
ذیل اقرب الموارد از تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (ع مص) شیب. (منتهی
الارب). سپید شدن موی. (از اقرب الموارد).
سپید شدن موی سر. (دهار). سپید شدن سر.
(تاج المصادر بیهقی). سپید گشتن موی سر.
(یادداشت مؤلف). رجوع به شیب و رجوع به
مصادر مترادف آن ...
الارب). سپید شدن موی. (از اقرب الموارد).
سپید شدن موی سر. (دهار). سپید شدن سر.
(تاج المصادر بیهقی). سپید گشتن موی سر.
(یادداشت مؤلف). رجوع به شیب و رجوع به
مصادر مترادف آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ع اِ) اشنه. (تذکرهٔ ضریر انطاکی ص
۱۸۰). حبق کرمانی. ریحان کرمانی. (فهرست
مخزن الادویه). اشنان. اشنه . اشنهٔ بستانی.
اشنهٔ بستانیه. ریحان ابیض. ریحان الابیض.
اشیب. شیبةالعجوز. گیاهی است که بدان
لباس و جامه را شویند. (از ...
۱۸۰). حبق کرمانی. ریحان کرمانی. (فهرست
مخزن الادویه). اشنان. اشنه . اشنهٔ بستانی.
اشنهٔ بستانیه. ریحان ابیض. ریحان الابیض.
اشیب. شیبةالعجوز. گیاهی است که بدان
لباس و جامه را شویند. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) (بنو...، بنوشیبان) این نام
به کلیدداران و متولیان و پرده داران خانهٔ خدا
در مکهٔ مکرمه اطلاق می شده. و بنوشیبه از
زمانهای بسیار قدیم عهده دار این سمت
...
به کلیدداران و متولیان و پرده داران خانهٔ خدا
در مکهٔ مکرمه اطلاق می شده. و بنوشیبه از
زمانهای بسیار قدیم عهده دار این سمت
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) کوهی است در اندلس
واقع در ایالت قبره. (از معجم البلدان). کوهی
است به اندلس. (منتهی الارب).
واقع در ایالت قبره. (از معجم البلدان). کوهی
است به اندلس. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) کوهی است در مکه و
همان کوهی است که مشرف به مروه میباشد.
(از معجم البلدان).
- جبل شیبة؛ کوهی است مشرف بر مروه.
(منتهی الارب). کوهی است بمکه که در آنجا
نباش بن زراره ...
همان کوهی است که مشرف به مروه میباشد.
(از معجم البلدان).
- جبل شیبة؛ کوهی است مشرف بر مروه.
(منتهی الارب). کوهی است بمکه که در آنجا
نباش بن زراره ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) مخلافی است در یمن
میان زبید و صنعاء و آن در مخلاف جعفر
ملک سبأ ابن سلیمان الحمیری است. (از
معجم البلدان).
میان زبید و صنعاء و آن در مخلاف جعفر
ملک سبأ ابن سلیمان الحمیری است. (از
معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن القیسی. تابعی است
و از سعید جریری روایت کند و کنیت او
ابوقلابه است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به
ابوقلابه شود.
و از سعید جریری روایت کند و کنیت او
ابوقلابه است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به
ابوقلابه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن ایمن. از دبیران
عراق از شاگردان صالح بن عبدالرحمن بوده
است. (ترجمة الوزراء و الکُتّاب جهشیاری
ص ۶۸).
عراق از شاگردان صالح بن عبدالرحمن بوده
است. (ترجمة الوزراء و الکُتّاب جهشیاری
ص ۶۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن ربیعة، پدر رمله،
زوجهٔ عثمان بن عفان. (حبیب السیر چ خیام
ج ۱ صص ۳۳۹ -۵۱۹). رجوع به امتاع ج ۱
ص ۲۳، ۶۷، ۶۸، ۵۲۲ و عقدالفرید ج ۴
ص ۳۳۰ و ...
زوجهٔ عثمان بن عفان. (حبیب السیر چ خیام
ج ۱ صص ۳۳۹ -۵۱۹). رجوع به امتاع ج ۱
ص ۲۳، ۶۷، ۶۸، ۵۲۲ و عقدالفرید ج ۴
ص ۳۳۰ و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن عبدشمس. از
بزرگان قریش در دورهٔ جاهلیت. اسلام را
درک کرد اما بر عقیدهٔ شرک بقتل رسید. وی
یکی از هفده نفری است که آیهٔ {/B«کَمََا أَنْزَلْنََا
عَلَی اَلْمُقْتَسِمِینَ » ۱-۴۱۵:۹۰/}(قرآن ۱۵/۹۰) [ ...
بزرگان قریش در دورهٔ جاهلیت. اسلام را
درک کرد اما بر عقیدهٔ شرک بقتل رسید. وی
یکی از هفده نفری است که آیهٔ {/B«کَمََا أَنْزَلْنََا
عَلَی اَلْمُقْتَسِمِینَ » ۱-۴۱۵:۹۰/}(قرآن ۱۵/۹۰) [ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن عتبة مکنی به
ابوهاشم، خال معاویةبن ابی سفیان. صحابی
است. (منتهی الارب). رجوع به ابوهاشم بن
عتبة شود.
ابوهاشم، خال معاویةبن ابی سفیان. صحابی
است. (منتهی الارب). رجوع به ابوهاشم بن
عتبة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن عثمان. بطنی از
قریش از عدنانیة. (از معجم قبایل العرب).
قریش از عدنانیة. (از معجم قبایل العرب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن عثمان بن ابی طلحة
قرشی مکنی به ابی العباس، از بنی عبدالدار.
صحابی و از مردم مکه بود. روز فتح مکه
اسلام آورد. در ۵۹ هـ . ق. درگذشت. و در
جاهلیت پرده داری کعبه را ...
قرشی مکنی به ابی العباس، از بنی عبدالدار.
صحابی و از مردم مکه بود. روز فتح مکه
اسلام آورد. در ۵۹ هـ . ق. درگذشت. و در
جاهلیت پرده داری کعبه را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن عثمان جمحی. بنابه
روایت امام یافعی در سنهٔ ۳۹ هـ . ق. میان
موافقان حضرت علی (ع) و متابعان معاویةبن
ابی سفیان درباب اقامت مناسک حج و امامت
بر مسلمین نزاع واقع ...
روایت امام یافعی در سنهٔ ۳۹ هـ . ق. میان
موافقان حضرت علی (ع) و متابعان معاویةبن
ابی سفیان درباب اقامت مناسک حج و امامت
بر مسلمین نزاع واقع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن نصاح بن سرجس بن
یعقوب مخزومی مدنی مولی ام سلمه (متوفی
۱۳۰ هـ . ق.). قاضی شهر مدینه و امام مردم آن
در قراءت بود و او را قرائتی است. وی از
ثقات رجال ...
یعقوب مخزومی مدنی مولی ام سلمه (متوفی
۱۳۰ هـ . ق.). قاضی شهر مدینه و امام مردم آن
در قراءت بود و او را قرائتی است. وی از
ثقات رجال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن نعامة الضبی، مکنی
به ابونعامه. (یادداشت مؤلف). رجوع به
ابونعامه شود.
به ابونعامه. (یادداشت مؤلف). رجوع به
ابونعامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) ابن هاشم. وی همان
عبدالمطلب جد پیغمبر اکرم (ص) است بدین
توضیح که در سال ۵۰۰ م. هاشم در مدینه از
یک خانوادهٔ عالی دختری را بنکاح خود
درآورد و از وی فرزندی موسوم به ...
عبدالمطلب جد پیغمبر اکرم (ص) است بدین
توضیح که در سال ۵۰۰ م. هاشم در مدینه از
یک خانوادهٔ عالی دختری را بنکاح خود
درآورد و از وی فرزندی موسوم به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ بَ ] (اِخ) محمدبن یعقوب بن
یوسف شیبانی نیشابوری ملقب به ابوعبداللََّه و
معروف به ابن الاخرم. (۲۵۰ -۳۴۴ هـ . ق.).
صدرالمحدثین لقب داشت. او راست:
مستخرج و مسند کبیر. (از اعلام زرکلی چ ۲
ج ۸ ...
یوسف شیبانی نیشابوری ملقب به ابوعبداللََّه و
معروف به ابن الاخرم. (۲۵۰ -۳۴۴ هـ . ق.).
صدرالمحدثین لقب داشت. او راست:
مستخرج و مسند کبیر. (از اعلام زرکلی چ ۲
ج ۸ ...