شاهدانه
The entry is a dictionary list for the word شاهدانه
شاهدانه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ مرکب) دانهٔ ممتاز در
نوع خود. شاهدان. || مروارید بزرگ و
نفیس. (ناظم الاطباء).
نوع خود. شاهدان. || مروارید بزرگ و
نفیس. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ مرکب) حب قنب.
شهدانه. شهدانج. (یادداشت مؤلف). تخم کنو.
کنودان. کنودانه. (برهان). تخم شهدانه.
بزرالقنب. کنب دان. کنب دانی. (یادداشت
مؤلف). تخم بنگ را گویند و به عربی کنب
خوانند و معرب آن شاه دانج ...
شهدانه. شهدانج. (یادداشت مؤلف). تخم کنو.
کنودان. کنودانه. (برهان). تخم شهدانه.
بزرالقنب. کنب دان. کنب دانی. (یادداشت
مؤلف). تخم بنگ را گویند و به عربی کنب
خوانند و معرب آن شاه دانج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نِ) [ په . ] (اِمر.) = شهدانه . شاهدانج : گیاهی است از تیرة گزنه ها، دو پایه ،
علفی ، یکساله و دارای گونه های مختلف است . از دانة شاهدانه روغنی با بوی قوی و
نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیة صابون های نرم و سوخت می رسد. از سر شاخه های
گلدار آن بنگ و جرس گرفته می شود و کلمة حشیش نیز به سر شاخه های گل دار و همچنین
فرآورده های آن اطلاق می شود.
علفی ، یکساله و دارای گونه های مختلف است . از دانة شاهدانه روغنی با بوی قوی و
نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیة صابون های نرم و سوخت می رسد. از سر شاخه های
گلدار آن بنگ و جرس گرفته می شود و کلمة حشیش نیز به سر شاخه های گل دار و همچنین
فرآورده های آن اطلاق می شود.