شادان

The entry is a dictionary list for the word شادان
شادان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(ص مرکب، ق مرکب)
خوشحالی کنان. (برهان قاطع). خوشحال.(فهرست ولف). خوش. شاد. شادمان.
شادمانه. مسرور. خرّم. فارح. مرح. جذلان.
بهیج. مستبشر. بهج. فیرنده. مبرنشق. ابث.
یحبور:
بس که بر گفته پشیمان بوده ام
بس که بر ناگفته شادان بوده ام.رودکی.
از آن سخت شادان شد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دیهی است از دهستان قیس
آباد، بخش خوسف، شهرستان بیرجند، واقع
در ۵۰ هزارگزی جنوب خوسف و ۹
هزارگزی مالرو قلیل آباد. در دامنهٔ کوهستانی
قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و جمعیت
آن ۸۸تن است. آب آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) پسر برزین. رجوع به فهرست
ولف و شاذان بن برزین طوسی شود:
نگه کن که شادان برزین چه گفت
بدان گه که بگشاد راز از نهفت.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) تخلص شاعری است که وزیر
یکی از پادشاهان هند ظاهراً موسوم به
مهاراج راجه چند و لعل بهادر بوده و از ماده
تاریخی که برای تعمیر پلی ساخته است
معلوم میگردد که در نیمهٔ اول قرن سیزدهم
میزیسته و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) ابن مسرور. نام خلیفهٔ عمروبن
لیث در سیستان : چون [ عمروبن لیث ] به
رمل سم رسید، آن حصار را بر شادان مسرور
و اصرم حصار کرد. (زین الاخبار گردیزی،
ص ۹). وکیل عمرو به سیستان عبداللََّه بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(ص مر.) شاد و خوشحال ، خرم ، مسرور.

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.