سلاسل
The entry is a dictionary list for the word سلاسل
سلاسل Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
سُلاسِل [مفرد]: عذب صافٍ، سهلُ المرور في الحلْق "ماءٌ سُلاسِل".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ سِ ] (ع اِ) زنجیرهای آهن و
غیره و این جمع سلسله است. (غیاث)
(آنندراج). جِ سِلسِلَه یعنی زنجیر. (منتهی
الارب):
به هندوستان آنچه تو پار کردی
بر اهل سلاسل نکرده ست حیدر.فرخی.
نجیب خویش را دیدم به یک ...
غیره و این جمع سلسله است. (غیاث)
(آنندراج). جِ سِلسِلَه یعنی زنجیر. (منتهی
الارب):
به هندوستان آنچه تو پار کردی
بر اهل سلاسل نکرده ست حیدر.فرخی.
نجیب خویش را دیدم به یک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ سِ ] (ع ص) آب که آسان
بگلو فرو شود. (مهذب الاسماء). ماء
سلاسل؛ آب شیرین و خوش و سرد. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).
بگلو فرو شود. (مهذب الاسماء). ماء
سلاسل؛ آب شیرین و خوش و سرد. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ سِ ] (اِخ) (قلعهٔ...) نام قلعه ای
است بر شوشتر که سلطان زین العابدین که
فریب وعدهٔ امداد شاه منصور حکمران آن
نواحی را خورده بود دستگیر گردید و
بدستور شاه منصور در قلعهٔ سلاسل محبوس
گردید. (از ...
است بر شوشتر که سلطان زین العابدین که
فریب وعدهٔ امداد شاه منصور حکمران آن
نواحی را خورده بود دستگیر گردید و
بدستور شاه منصور در قلعهٔ سلاسل محبوس
گردید. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ سِ ] (اِخ) (غزوهٔ ذات...) از
جنگهای حضرت رسول (ص) که
بسرکردگی عمروعاص رویداد. رجوع
بهمین کلمه در لغت نامه شود.
جنگهای حضرت رسول (ص) که
بسرکردگی عمروعاص رویداد. رجوع
بهمین کلمه در لغت نامه شود.