سرما
The entry is a dictionary list for the word سرما
سرما Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِ) سرما (از: سرد) به شباهت با
گرما (از: گرم) ساخته شده (والا میبایست
سردا بشود). (دارمستتر تتبعات ایرانی ج ۱
ص ۲۶۷). همین شکل در پهلوی نیز وجود
دارد: «سرماک» برابر «گرماک». گیلکی
«سرمه»، فریزندی و یرنی و ...
گرما (از: گرم) ساخته شده (والا میبایست
سردا بشود). (دارمستتر تتبعات ایرانی ج ۱
ص ۲۶۷). همین شکل در پهلوی نیز وجود
دارد: «سرماک» برابر «گرماک». گیلکی
«سرمه»، فریزندی و یرنی و ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
chłodny; chłodzić; chłód; dreszcz; katar; obojętny; ochładzać; oziębiać; oziębić; przeziębienie; zamrażać; zaziębienie; ziąb; zimno; zimny