زحاف
The entry is a dictionary list for the word زحاف
زحاف Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
زِحاف [مفرد]: ج زِحافات (لغير المصدر):
1- مصدر زاحفَ/ زاحفَ في.
2- (عر) تغيير يلحق ثاني السبب الخفيف بحذف الساكن، أو السبب الثقيل بتسكين المتحرّك.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
زَحَّاف [مفرد]:
1- صيغة مبالغة من زحَفَ/ زحَفَ إلى/ زحَفَ على.
2- كلّ ما يمشي على بطنه كالأفاعي ونحوها.
• الجراد الزَّحَّاف: (حن) جراد يمشي على الأرض، ويُقابله الجراد الطّيّار.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (ع مص) در لغت مرادف زحف
بمعنی رفتن و خزیدن است. (از محیط
المحیط). رجوع به معنی بعد شود.
|| (اصطلاح شعر و عروض) افتادن حرفی
است میان دو حرف، پس یکی بدیگری
نزدیک ...
بمعنی رفتن و خزیدن است. (از محیط
المحیط). رجوع به معنی بعد شود.
|| (اصطلاح شعر و عروض) افتادن حرفی
است میان دو حرف، پس یکی بدیگری
نزدیک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَحْ حا ] (ع ص) صیغهٔ مبالغه است
از زحف. بسیار خزنده. || نوعی از ملخ را
زحاف گویند درمقابل دیگر نوع آن که پرواز
کننده است. (از اقرب الموارد). || آنچه بر
شکم ...
از زحف. بسیار خزنده. || نوعی از ملخ را
زحاف گویند درمقابل دیگر نوع آن که پرواز
کننده است. (از اقرب الموارد). || آنچه بر
شکم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَحْ حا ] (اِخ) ابن ابی الزحاف
اصفهانی مکنی به ابومحمد. از ابن جریح و
هشام قُردوسی و مثنی بن صباح و مسلم بن
خالد روایت دارد. و عقیل بن یحیی و فرزندش
جعفربن زحاف از او روایت دارند. ...
اصفهانی مکنی به ابومحمد. از ابن جریح و
هشام قُردوسی و مثنی بن صباح و مسلم بن
خالد روایت دارد. و عقیل بن یحیی و فرزندش
جعفربن زحاف از او روایت دارند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(زِ) [ ع . ] (اِ.) هر تغییری در اصولِ افاعیل عروضی با کاستن یا اضافه کردن یک یا
چند حرف .
چند حرف .