زاهر
The entry is a dictionary list for the word زاهر
زاهر Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
acısız; bahtlı; hoşnut; kedersiz; keyifli; kıvançlı
Arapça - Türkçe sözlük
زاهِر
1. acısız
Anlamı: üzüntü, sıkıntı olmayan, kedersiz
2. kedersiz
Anlamı: acısız, üzüntüsüz
3. kıvançlı
Anlamı: sevinç duyan
4. bahtlı
Anlamı: mutlu, talihli
5. hoşnut
Anlamı: bir davranış, bir durum veya bir kimseden memnun olan
6. keyifli
Anlamı: keyfi yerinde, neşeli
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
زاهِر [مفرد]: ج زَواهِرُ، مؤ زاهِرة، ج مؤ زاهِرات وزَواهِرُ: اسم فاعل من زهَرَ.
• الزَّاهِر من الألوان: المُشرِق اللامع "اشتريتُ ثوبًا أحمر زاهِرًا".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (ع ص) رنگ درخشان و صاف.
(المنجد). روشن و صاف. (فرهنگ نظام).
روشن و بلند. (آنندراج). تابان. درخشان و
روشن. نورانی. منور. (ناظم الاطباء):
بر خوان تست گردهٔ مرسومی
چون قرص آفتاب فلک، زاهر.سوزنی.
عنصر زاهرش گوهری از معدن ...
(المنجد). روشن و صاف. (فرهنگ نظام).
روشن و بلند. (آنندراج). تابان. درخشان و
روشن. نورانی. منور. (ناظم الاطباء):
بر خوان تست گردهٔ مرسومی
چون قرص آفتاب فلک، زاهر.سوزنی.
عنصر زاهرش گوهری از معدن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) برکه ای است میان مکه و
تنعیم. (منتهی الارب) (قاموس). قطبی گوید:
این همان وادی است که اکنون جوخی نام
دارد. و سخاوی در شرح عراقیه گوید:
موضعی که اکنون فخ نام دارد همان وادی
زاهر است. (تاج ...
تنعیم. (منتهی الارب) (قاموس). قطبی گوید:
این همان وادی است که اکنون جوخی نام
دارد. و سخاوی در شرح عراقیه گوید:
موضعی که اکنون فخ نام دارد همان وادی
زاهر است. (تاج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمدبن ابی مغانم ثقفی
اصبهانی محدث متوفی در ۶۰۷ هـ . ق. از
محمدبن علی بن ابوذر و سعیدبن ابوالرجا و
زاهربن طاهر و جمعی دیگر استماع حدیث
کرد و حضوراً (بحضور در مجلس) از جعفربن ...
اصبهانی محدث متوفی در ۶۰۷ هـ . ق. از
محمدبن علی بن ابوذر و سعیدبن ابوالرجا و
زاهربن طاهر و جمعی دیگر استماع حدیث
کرد و حضوراً (بحضور در مجلس) از جعفربن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن احمد حلیمی محدث
است. وی از ابوتمیم کامل بن ابراهیم خندقی
جرجانی روایت دارد. (از معجم البلدان،
خندق).
است. وی از ابوتمیم کامل بن ابراهیم خندقی
جرجانی روایت دارد. (از معجم البلدان،
خندق).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابوعلی سرخسی، ابن احمد
فقیه سرخس. (تاج العروس). یاقوت آرد: امام
ابوعلی زاهربن احمدبن محمدبن عیسی
سرخسی از قدمای عالمان سرخس و فقیه و
محدث و شیخ عصر خود در خراسان است.
وی فقه را از ابواسحاق مروزی ...
فقیه سرخس. (تاج العروس). یاقوت آرد: امام
ابوعلی زاهربن احمدبن محمدبن عیسی
سرخسی از قدمای عالمان سرخس و فقیه و
محدث و شیخ عصر خود در خراسان است.
وی فقه را از ابواسحاق مروزی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن حزام اشجعی صحابی
است. (منتهی الارب) (تاج العروس). ابن
حجر گوید: زاهربن حرام (با راء) اصح است و
من خود نیز در تاریخ بخاری بهمین ضبط
دیده ام. (تاج العروس). در قاموس الاعلام
ترکی آمده: زاهربن ...
است. (منتهی الارب) (تاج العروس). ابن
حجر گوید: زاهربن حرام (با راء) اصح است و
من خود نیز در تاریخ بخاری بهمین ضبط
دیده ام. (تاج العروس). در قاموس الاعلام
ترکی آمده: زاهربن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن طاهر شحامی فرزند
محمدبن ابوالقاسم نیشابوری محدث متوفی
در ۵۳۳ هـ . ق. و کتاب تحفة عیدالفطر را
تصنیف کرده است. (از اسماء المؤلفین ج ۱
ص ۳۷۲). و رجوع به لسان المیزان و
شذرات الذهب ج ۴ ...
محمدبن ابوالقاسم نیشابوری محدث متوفی
در ۵۳۳ هـ . ق. و کتاب تحفة عیدالفطر را
تصنیف کرده است. (از اسماء المؤلفین ج ۱
ص ۳۷۲). و رجوع به لسان المیزان و
شذرات الذهب ج ۴ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن مالک یکی از
مردان جنگی واقعهٔ یوم السلی (از ایام معروف
حروب قیس در جاهلیت است). رجوع به
العقد الفرید چ عریان ج ۶ ص ۶۰ شود.
مردان جنگی واقعهٔ یوم السلی (از ایام معروف
حروب قیس در جاهلیت است). رجوع به
العقد الفرید چ عریان ج ۶ ص ۶۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن محمدبن فقیه زاهری
مکنی به ابی العباس محدث است. احمدبن
محمدبن اسماعیل بشاری خرجردی از وی
نقل حدیث کرده است. (از معجم البلدان،
خرجرد).
مکنی به ابی العباس محدث است. احمدبن
محمدبن اسماعیل بشاری خرجردی از وی
نقل حدیث کرده است. (از معجم البلدان،
خرجرد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) ابن معبدبن عبداللََّه بن هشام
التیمی مکنی به ابوعقیل از کسانی است که
درک صحبت [حضرت رسول ص ] کرده و از
ابن عمروبن زبیر روایت دارد، و عمروبن زبیر
از وی روایت کند. وی عمری دراز ...
التیمی مکنی به ابوعقیل از کسانی است که
درک صحبت [حضرت رسول ص ] کرده و از
ابن عمروبن زبیر روایت دارد، و عمروبن زبیر
از وی روایت کند. وی عمری دراز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) داود معروف به الملک الظاهر
مکنی به ابوسلیمان و ملقب به محیی الدین،
فرزند پادشاه مجاهد، اسدالدین شیرکوه
(صاحب حمص) ابن ناصرالدین. وی مردی
دیندار بود و بنماز جماعت حاضر میشد و
اجازه ای از مؤید طوسی و ...
مکنی به ابوسلیمان و ملقب به محیی الدین،
فرزند پادشاه مجاهد، اسدالدین شیرکوه
(صاحب حمص) ابن ناصرالدین. وی مردی
دیندار بود و بنماز جماعت حاضر میشد و
اجازه ای از مؤید طوسی و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ ] (اِخ) محمدبن عمر بلخی مکنی به
ابوعلی شاعر است و در کودکی از وطن
خویش [بلخ ] دور شد و به عراق و شام سفر
کرد و بتقلید گروهی از شاعران که لقبی خاص
مانند ناجم، ناشی، ...
ابوعلی شاعر است و در کودکی از وطن
خویش [بلخ ] دور شد و به عراق و شام سفر
کرد و بتقلید گروهی از شاعران که لقبی خاص
مانند ناجم، ناشی، ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
زاهِرٌ
['zaːhir]
adj
مُشْرِقٌ m lumineux, brillant, florissant
◊
حَديَقَةٌ زاهِرَةٌ — un jardin florissant
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
زَاهَرَ
п. III
расцветать
II
زَاهِرٌ
1) блестящий; яркий
2) цветущий; прекрасный
* * *
аи=
блестящий, сверкающий; яркий
аин
яркий, кричащий (о цвете)