رشته
The entry is a dictionary list for the word رشته
رشته Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
dizi
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ تَ / تِ ] (اِ) ریسمان. (لغت محلی
شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف) (برهان).
ریسمان و حبل و رسن. (ناظم الاطباء). تار
ابریشمی یا پنبه ای. (از شعوری ج ۲ ورق
۲۰). از قبیل بافتهٔ ابریشمینه مانند رشتهٔ سر
علم ...
شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف) (برهان).
ریسمان و حبل و رسن. (ناظم الاطباء). تار
ابریشمی یا پنبه ای. (از شعوری ج ۲ ورق
۲۰). از قبیل بافتهٔ ابریشمینه مانند رشتهٔ سر
علم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ تَ / تِ ] (ن مف) هرچیز
ریسیده شده. (ناظم الاطباء). به معنی ریسیده
است. (آنندراج) (انجمن آرا). ریسیده و تابیده
شده. (فرهنگ فارسی معین). آنچه آنرا
رشته باشند. (برهان). (لغت محلی شوشتر،
نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف). ریسیده. ریشته.
نعت مفعولی ...
ریسیده شده. (ناظم الاطباء). به معنی ریسیده
است. (آنندراج) (انجمن آرا). ریسیده و تابیده
شده. (فرهنگ فارسی معین). آنچه آنرا
رشته باشند. (برهان). (لغت محلی شوشتر،
نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف). ریسیده. ریشته.
نعت مفعولی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ تَ / تِ ] (ن مف) رُشته. رنگ هشته
و رنگ کرده. و رشته به ضم اول هم بدین معنی
آمده. (از لغت محلی شوشتر، نسخهٔ خطی
کتابخانهٔ مؤلف). در سراج نوشته که رشته
بالفتح به معنی ...
و رنگ کرده. و رشته به ضم اول هم بدین معنی
آمده. (از لغت محلی شوشتر، نسخهٔ خطی
کتابخانهٔ مؤلف). در سراج نوشته که رشته
بالفتح به معنی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ / تِ ] (ن مف) رَشته. رنگ هشته
و رنگ کرده. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی
شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف) (از
برهان). و رجوع به رَشته. شود.
و رنگ کرده. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی
شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف) (از
برهان). و رجوع به رَشته. شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رِ تِ) (ص مف .) 1 - تافته تابیده شده . 2 - (اِ.) ریسمان . 3 - تار، نخ . 4 -
فرقه ، سلسله . ؛ ~ها را پنبه کردن کنایه از: نتیجه و حاصل کاری را از میان بردن .
فرقه ، سلسله . ؛ ~ها را پنبه کردن کنایه از: نتیجه و حاصل کاری را از میان بردن .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
bandaż; boisko; cięciwa; dziedzina; kierunek; kolejka; kreska; kreślić; ligatura; lina; linia; liniować; łańcuch; obszar; opatrunek; pole; przebieg; przestrzeń; rodzaj; rozprawa; rząd; siatka; struna; szereg; sznur; sznurek; szpagat; teren; terenowy; tkanina; tkanka; traktat; wers; wiersz; włókno