رسته
The entry is a dictionary list for the word رسته
رسته Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ تَ / تِ ] (ن مف / نف) اسم مفعول
از مصدر رَستن. (فرهنگ نظام). خلاص شده
و نجات یافته و آزادکرده و رهایی یافته. (ناظم
الاطباء). خلاص شده، یعنی رهاگشته و
آزادشده. (از شعوری ج ۲ ورق ۱۵).
خلاص ...
از مصدر رَستن. (فرهنگ نظام). خلاص شده
و نجات یافته و آزادکرده و رهایی یافته. (ناظم
الاطباء). خلاص شده، یعنی رهاگشته و
آزادشده. (از شعوری ج ۲ ورق ۱۵).
خلاص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ تَ / تِ ] (اِ) صف. (منتهی الارب)
(السامی فی الاسامی) (دهار) (ترجمان
القرآن). رزدق، معرب رسته. (منتهی الارب).
مطلق صف و قطار اعم از انسان یا حیوان
دیگر. (ناظم الاطباء) (از برهان). رست. رده.
رج. رگ. (یادداشت مؤلف). مطلق ...
(السامی فی الاسامی) (دهار) (ترجمان
القرآن). رزدق، معرب رسته. (منتهی الارب).
مطلق صف و قطار اعم از انسان یا حیوان
دیگر. (ناظم الاطباء) (از برهان). رست. رده.
رج. رگ. (یادداشت مؤلف). مطلق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ / تِ ] (ن مف / نف) روییده و
بالیده و سبزشده. (ناظم الاطباء). اسم مفعول
از مصدر رستن به معنی روییدن. روییده.
نموکرده. بالیده. (فرهنگ نظام). روییده. (لغت
محلی شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف)
(انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان). ...
بالیده و سبزشده. (ناظم الاطباء). اسم مفعول
از مصدر رستن به معنی روییدن. روییده.
نموکرده. بالیده. (فرهنگ نظام). روییده. (لغت
محلی شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف)
(انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ تَ / تِ ] (ن مف) ریسیده. (فرهنگ
رشیدی). ریسیده و رِسته شده. (ناظم الاطباء).
رشته شده، و مخفف آن رسه است بمعنی
ریسیده و تابیده. (لغت محلی شوشتر، نسخهٔ
خطی کتابخانهٔ مؤلف). صیغهٔ اسم مفعول از
ریسیدن که اهل ...
رشیدی). ریسیده و رِسته شده. (ناظم الاطباء).
رشته شده، و مخفف آن رسه است بمعنی
ریسیده و تابیده. (لغت محلی شوشتر، نسخهٔ
خطی کتابخانهٔ مؤلف). صیغهٔ اسم مفعول از
ریسیدن که اهل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِ) ریشه و منگوله. زوایدی است که
در چهار گوشهٔ ردای عبرانی قرار می دادند، و
آن عبارت از ریشه ای بود که نخی از کبود
مقدس با آن تافته محض مقصودی که در
اعداد مذکور است به کار میبردند، ...
در چهار گوشهٔ ردای عبرانی قرار می دادند، و
آن عبارت از ریشه ای بود که نخی از کبود
مقدس با آن تافته محض مقصودی که در
اعداد مذکور است به کار میبردند، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) لقب عبدالرحمن بن
ابوالحسن ازهری اصفهانی. (منتهی الارب).
لقب عبدالرحمن... که کتاب «ایمان» را تألیف
کرد و برادرزاده اش عبداللََّه بن محمدبن عمر
زهری رستی از او روایت دارد. (از
لباب الانساب).
ابوالحسن ازهری اصفهانی. (منتهی الارب).
لقب عبدالرحمن... که کتاب «ایمان» را تألیف
کرد و برادرزاده اش عبداللََّه بن محمدبن عمر
زهری رستی از او روایت دارد. (از
لباب الانساب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رَ تِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - صف ، قطار. 2 - دکان های واقع شده در یک ردیف در بازار.
3 - دسته و گروهی که هم شغل باشند.
3 - دسته و گروهی که هم شغل باشند.