رخش
The entry is a dictionary list for the word رخش
رخش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ص، اِ) آمیختگی رنگ سرخ و
سفید. (ناظم الاطباء). سرخ و سفید. (از
فرهنگ خطی). رنگ سرخ و سفید
درهم آمیخته باشد. (برهان) (غیاث اللغات).
رنگ سرخ و سپید به یکدیگر آمیخته و بور
ابرش را به اعتبار آنکه رنگ ...
سفید. (ناظم الاطباء). سرخ و سفید. (از
فرهنگ خطی). رنگ سرخ و سفید
درهم آمیخته باشد. (برهان) (غیاث اللغات).
رنگ سرخ و سپید به یکدیگر آمیخته و بور
ابرش را به اعتبار آنکه رنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ ] (اِ) روشنی و شعاع و پرتو و
رخشندگی. (از لغت محلی شوشتر نسخهٔ
خطی کتابخانهٔ مؤلف) (ناظم الاطباء) (از
برهان). روشنی و شعاع. (انجمن آرا).
روشنی. (آنندراج). روشنی و پرتو. (فرهنگ
خطی). پرتو شعاع و عکس. (از فرهنگ
جهانگیری) (فرهنگ ...
رخشندگی. (از لغت محلی شوشتر نسخهٔ
خطی کتابخانهٔ مؤلف) (ناظم الاطباء) (از
برهان). روشنی و شعاع. (انجمن آرا).
روشنی. (آنندراج). روشنی و پرتو. (فرهنگ
خطی). پرتو شعاع و عکس. (از فرهنگ
جهانگیری) (فرهنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نام اسب رستم است.
(فرهنگ اوبهی). نام اسب رستم. (صحاح
الفرس) (از فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از
برهان) (از غیاث اللغات) (انجمن آرا) (از لغت
محلی شوشتر):
ترا سیمرغ و تیر گز نباید
نه رخش جادو و زال فسونگر.دقیقی.
همی ...
(فرهنگ اوبهی). نام اسب رستم. (صحاح
الفرس) (از فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از
برهان) (از غیاث اللغات) (انجمن آرا) (از لغت
محلی شوشتر):
ترا سیمرغ و تیر گز نباید
نه رخش جادو و زال فسونگر.دقیقی.
همی ...