راسی

The entry is a dictionary list for the word راسی
راسی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(ع ص) ثابت. راسخ. ج، رواسی.
(اقرب الموارد). ثابت و استوار. (آنندراج)
(ناظم الاطباء). محکم و برجای مانده.
لنگرانداخته شده مانند کشتی. غیرمتحرک.
(ناظم الاطباء). محکم. بیخ آور: کان رأی
الامام القادر باللّه رضی اللََّه عنه و قَدّس روحه
نجماً ثاقباً ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ سی ی ] (ص نسبی) منسوب به
راس عین که نام شهری است به دیاربکر.
(انساب سمعانی ص ۲۴۳). ابن اثیر در اللباب
فی تهذیب الانساب ج ۱ ص ۴۵۱ افزاید:
راسی منسوب است به رأس عین و آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) ابوالفضل جعفربن محمدبن
فضل. که منسوب است به راس عین. او از
ابونعیم کوفی روایت دارد و ابویعلی موصلی
و دیگران از او روایت کرده اند. (از الانساب
سمعانی و لباب فی تهذیب الانساب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) «سامی افندی یواکیم» (متوفای
۱۹۲۷م.) از ادباء سوریه مقیم برازویل بوده
کتابش الواجبات است دربارهٔ تهذیب اجتماع
که بپدرش یواکیم مسعود الراسی اهداء کرده
است و آن را بدو باب قسمت کرده: باب اول
واجبات عامه و دوم ...

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.