دادار
The entry is a dictionary list for the word دادار
دادار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) عادل. دادگر. (آنندراج). عدل.
به معنی عادل و مرکب است از «داد» و کلمهٔ
«ار» که مفید معنی نسبت است. (غیاث). اما
این وجه اشتقاق براساسی نیست و دادار
مرکب از «داد» و «آر» نیست بلکه کلمه
مرکب از ریشهٔ «دا» به ...
به معنی عادل و مرکب است از «داد» و کلمهٔ
«ار» که مفید معنی نسبت است. (غیاث). اما
این وجه اشتقاق براساسی نیست و دادار
مرکب از «داد» و «آر» نیست بلکه کلمه
مرکب از ریشهٔ «دا» به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (شیخ...) آنچنانکه از تاریخ
گزیده تألیف حمداللََّه مستوفی بر می آید. وی
شیادی بوده است به چهره همانند سلطان
جلال الدین خوارزمشاه و از احوال او با خبر.
در کرمان بدعوی خوارزمشاهی جمعی را
دعوت کرده است و مردم بسیار ...
گزیده تألیف حمداللََّه مستوفی بر می آید. وی
شیادی بوده است به چهره همانند سلطان
جلال الدین خوارزمشاه و از احوال او با خبر.
در کرمان بدعوی خوارزمشاهی جمعی را
دعوت کرده است و مردم بسیار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام قصبه ای در بلوچستان کنار
نهر بولان. (قاموس الاعلام ترکی).
نهر بولان. (قاموس الاعلام ترکی).