خودرای
The entry is a dictionary list for the word خودرای
خودرای Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب)
خودسر. (ناظم الاطباء). مستبد. مستبد برأی.
کله شق. لجباز. لجوج. عنود. یک پهلو.
یک دنده. سرسخت. (یادداشت بخط
مؤلف):
دل خودرای مرا لاغرکانند مطیع
من ندانم چه کنم با دل یا رب زنهار.فرخی.
نکنند آنچه ...
خودسر. (ناظم الاطباء). مستبد. مستبد برأی.
کله شق. لجباز. لجوج. عنود. یک پهلو.
یک دنده. سرسخت. (یادداشت بخط
مؤلف):
دل خودرای مرا لاغرکانند مطیع
من ندانم چه کنم با دل یا رب زنهار.فرخی.
نکنند آنچه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~. رَ) (ص مر.) آن که به فکر خود کار کند و به رأی دیگران اعتنا نکند.