خردمندی
The entry is a dictionary list for the word خردمندی
خردمندی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خِ رَ مَ ] (حامص مرکب) رزانت. (زمخشری). حَصافة. (دهار). زیرکی. عقل. هوش. حکمت. هوشیاری. هوشمندی. بصیرت. (ناظم الاطباء). فرزانگی. لُبّ. نُهْیة، بخردی.
(یادداشت بخط مؤلف):
بنزدیک او شرم و آهستگی است
خردمندی و رای و شایستگی است.
فردوسی.
کنون ...
(یادداشت بخط مؤلف):
بنزدیک او شرم و آهستگی است
خردمندی و رای و شایستگی است.
فردوسی.
کنون ...