خالع
The entry is a dictionary list for the word خالع
خالع Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
خالعَ يُخالع، مُخالَعَةً، فهو مُخالِع، والمفعول مُخالَع
• خالعتِ المرأةُ زوجهَا: طلبت طلاقها بِبَذْلٍ من مالها تؤدّيه إليه.
• خالع امرأتَه: طلَّقها نظير مال تبذله له.
• خالع فلانًا: مازحه، داعبه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (ع ص، اِ) خوشهٔ خاربرآورده.
(ناظم الاطباء). نعت است از خلع که به معنی
خار برآوردن خوشه باشد. (منتهی الارب).
رجوع به کلمهٔ خلع شود. || (اِ) زن
بیرون آینده از شوی بواسطهٔ ...
(ناظم الاطباء). نعت است از خلع که به معنی
خار برآوردن خوشه باشد. (منتهی الارب).
رجوع به کلمهٔ خلع شود. || (اِ) زن
بیرون آینده از شوی بواسطهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِخ) حسین بن محمدبن جعفربن
محمدبن حسین رافقی معروف به خالع. بعضی
نسب او را به معاویةبن ابوسفیان میرسانند.
وی از بزرگان علم نحو و لغت و ادب عرب
بود. از ابوعلی فارسی و ابوالحسن سیرافی و
جز ...
محمدبن حسین رافقی معروف به خالع. بعضی
نسب او را به معاویةبن ابوسفیان میرسانند.
وی از بزرگان علم نحو و لغت و ادب عرب
بود. از ابوعلی فارسی و ابوالحسن سیرافی و
جز ...