خاشع
The entry is a dictionary list for the word خاشع
خاشع Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
خاشِع [مفرد]: ج خاشعون وخُشَّع، مؤ خاشعة، ج مؤ خاشعات وخُشَّع: اسم فاعل من خشَعَ/ خشَعَ بـ/ خشَعَ في/ خشَعَ لـ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (ع ص، اِ) جای دگرگونه شده و
منزلی نمانده در وی و جائی که کسی در آنجا
رسیدن نتواند. (آنندراج) (منتهی الارب)
(فرهنگ رشیدی). || فروتن و رکوع کننده.
(آنندراج) (منتهی الارب) (غیاث اللغة).
ترسکار. (مهذب الاسماء). ...
منزلی نمانده در وی و جائی که کسی در آنجا
رسیدن نتواند. (آنندراج) (منتهی الارب)
(فرهنگ رشیدی). || فروتن و رکوع کننده.
(آنندراج) (منتهی الارب) (غیاث اللغة).
ترسکار. (مهذب الاسماء). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) یکی از شعرای
فارسی زبان هند است که اصلش ایرانی ولی
در کشمیر زندگی کرده است در تاریخ ۱۰۹۲
هـ . ق. دیوانش مرتب شد و این بیت از اوست:
جلوهٔ سرو تو دیدیم و زمین گیر ...
فارسی زبان هند است که اصلش ایرانی ولی
در کشمیر زندگی کرده است در تاریخ ۱۰۹۲
هـ . ق. دیوانش مرتب شد و این بیت از اوست:
جلوهٔ سرو تو دیدیم و زمین گیر ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
خاشِعٌ
['xaːʃiʔʼ]
adj
خاضِعٌ وساكِنٌ m soumis, respectueux
◊
وَقَفَ خاشِعًا — Il se tenait debout respectueusement.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
خاشِع
submissive, humble; showing reverence; godly, pious, devout; sincere, earnest, heartfelt