baliş - بالش
The entry is a dictionary list for the word baliş - بالش
بالش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
yastık
Farsça - Türkçe sözlük
yastık
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِ) بالشت. تکیه که زیر سر نهند.
و در جواهرالحروف نوشته مأخوذ از بال که
بمعنی پرهای بازوی مرغان است، چه در
اصل وضع از پر مرغان می آکندند. (از
آنندراج). یا آنکه مأخوذ از بالیدن بمعنی
افزودن است، ...
و در جواهرالحروف نوشته مأخوذ از بال که
بمعنی پرهای بازوی مرغان است، چه در
اصل وضع از پر مرغان می آکندند. (از
آنندراج). یا آنکه مأخوذ از بالیدن بمعنی
افزودن است، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِ) شمش. زری باشد به مقداری
معین. (برهان قاطع). پانصد مثقال طلا و نقره.
(یادداشت مؤلف). آن مقدار از زر که معادل
هشت مثقال و دو دانگ باشد. (ناظم
الاطباء): پانصد مثقال است زر یا نقره، ...
معین. (برهان قاطع). پانصد مثقال طلا و نقره.
(یادداشت مؤلف). آن مقدار از زر که معادل
هشت مثقال و دو دانگ باشد. (ناظم
الاطباء): پانصد مثقال است زر یا نقره، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِمص) اسم مصدر از بالیدن.
(حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). اسم از بالیدگی.
نمو. بالیدگی. افزایش. ترعرع. رشد. گوالیدن.
بالیدن. (ناظم الاطباء). نمو کردن. (برهان
قاطع) (آنندراج). نمو و افزایش نباتات و
درختان. (فرهنگ شعوری ج ۱ ص ۱۲۹).
نما. افزونی. ...
(حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). اسم از بالیدگی.
نمو. بالیدگی. افزایش. ترعرع. رشد. گوالیدن.
بالیدن. (ناظم الاطباء). نمو کردن. (برهان
قاطع) (آنندراج). نمو و افزایش نباتات و
درختان. (فرهنگ شعوری ج ۱ ص ۱۲۹).
نما. افزونی. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ ] (اِخ) صورتی دیگر از کلمهٔ
بلیش . شهری در اسپانیا بر لب دریا و از آنجا
تا جزیرةالغیران یک میل فاصله است. (از
الحلل السندسیة ج ۱ ص ۱۱۲).
بلیش . شهری در اسپانیا بر لب دریا و از آنجا
تا جزیرةالغیران یک میل فاصله است. (از
الحلل السندسیة ج ۱ ص ۱۱۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) ( اِ.) = بالشت : وسیله ای به شکل کیسه چهارگوش که آن را با مادة نرمی مثل
پر، پنبه ، پشم شیشه یا اسفنج پر کرده و در هنگام خواب یا استراحت سر را روی آن می
گذارند، متکا، مسند.
پر، پنبه ، پشم شیشه یا اسفنج پر کرده و در هنگام خواب یا استراحت سر را روی آن می
گذارند، متکا، مسند.
baliş - بالش other entries
Next Words