حسام
The entry is a dictionary list for the word حسام
حسام Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
kılıç
Arapça - Türkçe sözlük
حُسَام
kılıç
Anlamı: uzun, ucu sivri, çelikten silâh
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
حُسام [مفرد]: سيف قاطع "صرير الأقلام أشدّ من صليل الحسام".
• حُسام السَّيْف: طرفُه الذي يُضرب به "كم من كلام أشدّ جرحًا من حُسام [مثل أجنبيّ]: يماثله في المعنى قول الشاعر: جراحات السِّنان لها التئامٌ ... ولا يلتامُ ما جَرح اللِّسانُ. والمثل العربيّ: كَلْم اللسان أنكى من كَلْم السنان".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (ع اِ) شمشیر بران. (مهذب
الاسماء) (دهار). شمشیر تیز. شمشیر برنده.
تیغ تیز:
آنجا که حسام او نماید روی
از خون عدو گیا شود روین.عسجدی.
بر لب جام نگاریده غلامی را
داده در دستش آهخته حسامی را.
منوچهری.
ز بس ...
الاسماء) (دهار). شمشیر تیز. شمشیر برنده.
تیغ تیز:
آنجا که حسام او نماید روی
از خون عدو گیا شود روین.عسجدی.
بر لب جام نگاریده غلامی را
داده در دستش آهخته حسامی را.
منوچهری.
ز بس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (اِخ) ابن جمیل بغدادی مکنی به
ابوسهل. از مشاهیر محدثین است و۱۰۴
هـ . ق. درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی).
ابوسهل. از مشاهیر محدثین است و۱۰۴
هـ . ق. درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (اِخ) ابن مُصَکّ بصری مکنی به
ابوسهل محدث است. و داستان هدیهٔ او را
برای قتاده در عیون الاخبار ج ۳ ص ۳۸ آورده
است. رجوع به ابوسهل شود.
ابوسهل محدث است. و داستان هدیهٔ او را
برای قتاده در عیون الاخبار ج ۳ ص ۳۸ آورده
است. رجوع به ابوسهل شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (اِخ) بهداوفی. جمال الدین. از
فضلای زمان ملک غیاث الدین و ملک
شمس الدین کرت بوده و به عربی و فارسی
شعر میگفته است، و این قطعه در تاریخ
جلوس ملک شمس الدین بن ملک
غیاث الدین ...
فضلای زمان ملک غیاث الدین و ملک
شمس الدین کرت بوده و به عربی و فارسی
شعر میگفته است، و این قطعه در تاریخ
جلوس ملک شمس الدین بن ملک
غیاث الدین ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
حُسامٌ
[ħu'saːm]
n m
سَيْفٌ f épée
◊
إِسْتَلَّ حُسامَهُ — Il a brandi son épée.