حرونی
The entry is a dictionary list for the word حرونی
حرونی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (حامص) چگونگی حَرون.
سرکشی :
گر دهر حرونیی نموده ست
چون رام تو گشت منگر آنرا.خاقانی.
نشاید برد از این ابلق حرونی.نظامی.
روزی نفس را کاری بفرمودم حرونی کرد؛
یعنی فرمان نبرد. (تذکرةالاولیاء عطار).
سرکشی :
گر دهر حرونیی نموده ست
چون رام تو گشت منگر آنرا.خاقانی.
نشاید برد از این ابلق حرونی.نظامی.
روزی نفس را کاری بفرمودم حرونی کرد؛
یعنی فرمان نبرد. (تذکرةالاولیاء عطار).