جابر

The entry is a dictionary list for the word جابر
جابر Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük

kırıkçı; ortopedist
Arapça - Türkçe sözlük

جَابِر

1. kırıkçı

Anlamı: kırık kemikleri tedavi eden kimse

2. ortopedist

Anlamı: ortopedi uzmanı
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (ع ص) شکسته بند.
|| ستمگر. ستمکار. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) مردی است که رحی جابر
بدو منسوب است. (مراصد الاطلاع).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن ابخر النخعی، والصبیانی
و کوفی نیز گفته میشود. طوسی او را در رجال
شیعه آورده و علی بن حکم گفته است: که
عابد و ثقه بوده است. وی از جعفرالصادق
روایت کند. (لسان المیزان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن علی التنوخی
القضاعی الشافعی. از اهل حلب است. فاضل
و شاعر بود و متصدی نیابت قضا شده و ادیب
و کثیرالنظم است و متهم به فساد عقیده بوده
است. در ۹۴۲ هـ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن ابی سبرة اسدی،
صحابی است. حاکم و بیهقی و ابن مندة از
طریق ابن عجلان از موسی بن السائب از
سالم بن ابی الجعد از جابربن ابی سبرة روایت
میکند. (الاصابة ص ۲۲۰). قاموس الاعلام
ترکی چنین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن ابی صعصعه عمروبن
زیدبن عوف بن مبدول بن عمروبن غنم بن
مازن بن النجار انصاری مازنی است. ابن
القداح او را در نسب الانصار ذکر کرده و گفته
است: قیس بن ابی صعصعه از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن ازرق الغاضری. او از
طریق نصربن علقمه از برادرش محفوظ از
عبدالرحمان بن عائذ از ابی راشد جبرانی
روایت کند. (الاصابة ص ۲۲۰). و قاموس
الاعلام آرد: جابربن ازرق الغاضری، یکی از
اصحاب نبوی است بعدها در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن اسامة الجهنی. کنیه اش
ابوسعاد است. ابن یونس گفته است: که بمصر
شد و همانجا مرد. (حسن المحاضرة فی
احوال المصر والقاهره ص ۸۳). در قاموس
الاعلام چنین آرد: جابربن اسامة ابوسعاد
الجهنی یکی از صحابه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن اسحاق موصلی. از
شعبة روایت کند و ازدی گفته است که
روایاتش چندان استوار نیست. (لسان المیزان
ج ۲ ص ۸۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن اسماعیل حضرمی
مصری. از اتباع تابعین اصحاب بوده و از
حسن بن عبداللََّه و عقیل بن خالد روایت کند و
ابن وهب از او روایت دارد. و ابن حبان او را
ثقه دانسته است. (حسن المحاضره فی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن اعصم مکفوف. کشی او
را در ضمن رجال شیعه ذکر کرده. علی بن
حکم گفته است که: ناصبیان را سخت دشمن
میداشت. و طوسی گفته وی از جعفر صادق
روایت کرده است. (لسان المیزان ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن افلح اندلسی. او راست:
کتاب استکمال در هیئت. (قفطی ص ۳۱۹).
وی دو بیت زیر را در هجاء ابوالبرکات
گفته است:
لنا طبیب یهودی حَماقَتُهُ
اذا تکلَّم تبدو فیه من فیه
یَتیهُ والکلبُ اعلی منه منزلةً
کانه بعد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن حابس (یا عابس). از
صحابه است. طبرانی از طریق حصین بن نمیر
از وی حدیثی ذکر کرده ولی اسنادش مجهول
است. (الاصابة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن حارث عبدی. یکی از
اشخاصی است که بهمراه اشجع آمدند و اسلام
آوردند. (الاصابة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (ع اِ) ابن حبه. نام نان است و
کنیت آن ابوجابر. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن حر. ازدی گوید دربارهٔ
او اختلاف است. و گوید از عاصم روایت
کرده و علی بن هاشم از او روایت کرده است.
- انتهی. ابواحمد زبیری از او روایت دارد.
(لسان المیزان ج ۲ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن حیان. قفطی آرد:
جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در
علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا
ماهر بود و تألیفات بسیار و مصنفات
مشهوری در آن علم دارد معذلک بر بسیاری
از علوم فلسفی مطلع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن حیّان مغربی. او راست:
کتاب الارشاد فی التعبیر. (کشف الظنون). در
اسماء المؤلفین ذیل ترجمهٔ جابربن حیان
کتاب فوق را جزء مؤلفات وی دانسته است و
ظاهراً جابربن حیان مغربی همان جابربن
حیان کوفی معروف است. رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن حنی بن حارثة التغلبی.
شاعری جاهلی و از مردم یمن است به اطراف
نجد و عراق رفت و در بعض اشعار خود
بمنازل این نواحی اشارت کند. هنگامی که
برای رفتن به خدمت قیصر به سوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن خالدبن
مسعود الخزرجی. ابن منده او را
جابربن عبداللََّه دانسته است لیکن نسب
وی چنین است: جابربن خالدبن
مسعودبن عبداشهل بن حارثةبن
دیناربن النجار الخزرجی. موسی بن عقبة
وی را در عداد کسانی که بدر را
دریافتند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن زکریا. از عمربن
عبدالعزیز روایت کند و غیرمعروف است و
ابوحاتم گوید مجهول است -انتهی. و ابن
حبان او را در زمرهٔ ثقات آورده است و گوید
حمزةبن ربیعه از او روایت دارد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن زید الازدی. مکنی به
ابی الشعثاء، تابعی است. عطا از ابن عباس آرد
اگر مردم بصره بگفتهٔ جابربن زید گوش بدهند
علم آنان را بکتاب خدا وسیع و بسیار کند و
عمر گفت: هیچکس را داناتر از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن زید جعفی. وی در میان
شیعیان مقامی بلند داشته و نیرنجات را نیکو
دانستی. وفاتش در سال ۱۱۸ هـ . ق. است.
(تاریخ گزیده ص ۲۴۶). او از بزرگان مذهب
تشیع بوده است و در زمان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن سفیان ملقب بالانصاری
الرزقی. صحابی است و در زمان خلافت عمر
درگذشته است. (قاموس الاعلام). وی از
بنی زریق الخزرجی است و هم سوگند با
معمربن حبیب الجمحی بوده و پس از اسلام
آوردن با پدر و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن سلیم. از یحیی بن سعید
انصاری روایت کند و ازدی گوید حدیث او را
نباید نوشت. -انتهی. عبداللََّه بن احمد از پدر
خود آرد که حدیث او را سماع میکردم. او
شیخ مدنی و ثقه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن سلیم. از روات است،
ازدی گوید که احادیث وی نوشته نمیشود.
عبداللََّه بن احمد از پدرش نقل میکند که از وی
حدیث استماع کرده و او شیخی از مردم مدینه
و خوش قیافه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن سلیم مسلمی. مکنی به
ابومحمد. تابعی است. رجوع به ابومحمد جابر
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ بِ ] (اِخ) ابن سلیم هجیمی تمیمی.
صحابی است. کنیه اش ابوجری یا ابوجروه
است وی در بصره اقامت گزید. رجوع به
قاموس الاعلام ترکی شود.

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.