تاره
The entry is a dictionary list for the word تاره
تاره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (اِ) تارم که معرب آن طارم
است. (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ
رشیدی). طارم. (برهان) (جهانگیری)
(فرهنگ نظام):
همی کردم گه و بیگه نظاره
ندیدم کار دنیا راکناره...
مگر کایشان همی بیرون کشندم
از این هموار و ...
است. (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ
رشیدی). طارم. (برهان) (جهانگیری)
(فرهنگ نظام):
همی کردم گه و بیگه نظاره
ندیدم کار دنیا راکناره...
مگر کایشان همی بیرون کشندم
از این هموار و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) بیرونی در تحقیق ماللهند
(ص ۱۵۷) آرد: اما «ژمکوت» در موضعی
است که یعقوب و فزاری یاد کرده اند و گفته اند
که در دریای آن (حوالی) شهری است مسمی
به «تاره»، و من اثری از این اسم ...
(ص ۱۵۷) آرد: اما «ژمکوت» در موضعی
است که یعقوب و فزاری یاد کرده اند و گفته اند
که در دریای آن (حوالی) شهری است مسمی
به «تاره»، و من اثری از این اسم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نهری است در قره طاغ و
هرسک که از قسمت جنوب شرقی جبال
قره طاغ سرچشمه گرفته، بسوی شمال غربی
و بعداً بطرف شمال روان میشود و پس از
رسیدن به قصبهٔ «وفوجه» بسمت شمال
شرقی برگشته ...
هرسک که از قسمت جنوب شرقی جبال
قره طاغ سرچشمه گرفته، بسوی شمال غربی
و بعداً بطرف شمال روان میشود و پس از
رسیدن به قصبهٔ «وفوجه» بسمت شمال
شرقی برگشته ...