پیوند
The entry is a dictionary list for the word پیوند
پیوند Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ وَ ] (اِخ) ده کوچکی است از
بخش شهریار شهرستان تهران دارای ۲۰ تن
سکنه. زمستان از ایل میش مست به این ده
می آیند. از طریق رباطکریم و حصارساقی
بدانجا ماشین میرود. (فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۱).
بخش شهریار شهرستان تهران دارای ۲۰ تن
سکنه. زمستان از ایل میش مست به این ده
می آیند. از طریق رباطکریم و حصارساقی
بدانجا ماشین میرود. (فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ / پِ وَ ] (اِ) خویش و تبار.
(برهان). خویشاوند. قوم. نزدیک نسبی.
خاندان. دوده. خویش نسبی. نسب. عشیرت.
کس :
بر و بوم و پیوند بگذاشتی
فراوان به ره رنج برداشتی.فردوسی.
چو سیندخت و مهراب و پیوند خویش
ره سیستان ...
(برهان). خویشاوند. قوم. نزدیک نسبی.
خاندان. دوده. خویش نسبی. نسب. عشیرت.
کس :
بر و بوم و پیوند بگذاشتی
فراوان به ره رنج برداشتی.فردوسی.
چو سیندخت و مهراب و پیوند خویش
ره سیستان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ / پِ وَ ] (اِ) عمل فرو بردن پوست
درختی در درخت دیگر یا وصل کردن شاخه
و یا جزئی از شاخهٔ درختی بدرخت دیگر تا
درخت دوم بار دهد یا بار نیکوتر دهد و یا
باری چون بار ...
درختی در درخت دیگر یا وصل کردن شاخه
و یا جزئی از شاخهٔ درختی بدرخت دیگر تا
درخت دوم بار دهد یا بار نیکوتر دهد و یا
باری چون بار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ وَ ] (اِخ) نام والی ابخاز، معشوق
الرئیس الشهید ابوالقاسم علی بن ابی طیب
الباخرزی و ظاهراً قاتل وی. (رجوع شود به
لباب الالباب عوفی چ اروپا ج ۱ ص ۶۹).
الرئیس الشهید ابوالقاسم علی بن ابی طیب
الباخرزی و ظاهراً قاتل وی. (رجوع شود به
لباب الالباب عوفی چ اروپا ج ۱ ص ۶۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پَ یا پِ وَ) (اِ.) 1 - پیوستگی ، اتصال . 2 - بستگی ، وصلت . 3 - خویشاوند، قوم .
4 - رشته هایی که ماهیچه ها را به یکدیگر متصل می کنند. 5 - وصل کردن شاخة درختی به
درختی دیگر از همان نوع که میوه هایش نامرغوب است ، برای بهتر شدن میوه ها. 6 -
ترکیب .
4 - رشته هایی که ماهیچه ها را به یکدیگر متصل می کنند. 5 - وصل کردن شاخة درختی به
درختی دیگر از همان نوع که میوه هایش نامرغوب است ، برای بهتر شدن میوه ها. 6 -
ترکیب .