پا
The entry is a dictionary list for the word پا
پا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
ayak
Farsça - Türkçe sözlük
bacak
Farsça - Türkçe sözlük
ayak
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) رِجل. از اندامهای بدن و آن از بیخ ران
تا سر پنجهٔ پای باشد شامل ران و زانو و ساق
و قدم. پای. و گاه بمعنی قسمت زیرین پا آید
که عرب قدم گوید و آن از اشتالنگ تا ...
تا سر پنجهٔ پای باشد شامل ران و زانو و ساق
و قدم. پای. و گاه بمعنی قسمت زیرین پا آید
که عرب قدم گوید و آن از اشتالنگ تا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] ( اِ.) = پای : 1 - یکی از اندام های بدن از بیخ ران تا سرپنجه . 2 -
واحدی برای طول برابر با یک قدم متوسط ، گام . 3 - بخش پایین هر چیزی . 4 - اساس ،
پایه . 5 - (کن .) تاب و توان ، نیرو. ؛ این ~ آن ~ کردن (کن .) مردد بودن ، دو دل
بودن . ؛ سر از ~ نشناختن با اشتیاق سوی مقصود رفتن . ؛~ را کج گذاشتن کار زشت و
ناپسند کردن . ؛از ~افتادن خسته شدن ، از کار افتادن . ؛از ~ در آمدن ضعیف شدن ،
مردن . ؛ ~پیش گذاشتن (عا.) اقدام کردن به امری . ~ ؛~توی کفش کسی کردن (عا.) با او
در افتادن ، به آزار او برخاستن . ~ ؛ در هوا ماندن (عا.) بدون تکلیف ماندن . ~ ؛
را توی یک کفش کردن (عا.) روی عقیدة خود پافشاری کردن ، لجاج ورزیدن .
واحدی برای طول برابر با یک قدم متوسط ، گام . 3 - بخش پایین هر چیزی . 4 - اساس ،
پایه . 5 - (کن .) تاب و توان ، نیرو. ؛ این ~ آن ~ کردن (کن .) مردد بودن ، دو دل
بودن . ؛ سر از ~ نشناختن با اشتیاق سوی مقصود رفتن . ؛~ را کج گذاشتن کار زشت و
ناپسند کردن . ؛از ~افتادن خسته شدن ، از کار افتادن . ؛از ~ در آمدن ضعیف شدن ،
مردن . ؛ ~پیش گذاشتن (عا.) اقدام کردن به امری . ~ ؛~توی کفش کسی کردن (عا.) با او
در افتادن ، به آزار او برخاستن . ~ ؛ در هوا ماندن (عا.) بدون تکلیف ماندن . ~ ؛
را توی یک کفش کردن (عا.) روی عقیدة خود پافشاری کردن ، لجاج ورزیدن .