بیمار
The entry is a dictionary list for the word بیمار
بیمار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
hasta
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) ناتوان و خسته. (برهان). ناتوان
و مریض. (انجمن آرا). مریض. (شرفنامهٔ
منیری). ناتندرست. دردمند. ناتوان. ناخوش.
رنجور. (ناظم الاطباء). این لفظ مرکب است
از بی (کلمهٔ نفی) به اضافهٔ مار، بمعنی صحت
و شفا. (از فرهنگ نظام). آرندهٔ بیم. بیم ...
و مریض. (انجمن آرا). مریض. (شرفنامهٔ
منیری). ناتندرست. دردمند. ناتوان. ناخوش.
رنجور. (ناظم الاطباء). این لفظ مرکب است
از بی (کلمهٔ نفی) به اضافهٔ مار، بمعنی صحت
و شفا. (از فرهنگ نظام). آرندهٔ بیم. بیم ...