برنج
The entry is a dictionary list for the word برنج
برنج Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
pirinç
Farsça - Türkçe sözlük
pirinç
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
برنج: البارَنْجُ: جَوْزُ الهند، وهو النَّارَجِيلُ؛ عن أَبي حنيفة.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رَ ] (اِ) آن باشد که بسبب کوری یا
بجهت تاریکی دست خود را بر دیوار یا جائی
بمالند تا رهگذر پیدا کنند. (برهان) (از
آنندراج).
بجهت تاریکی دست خود را بر دیوار یا جائی
بمالند تا رهگذر پیدا کنند. (برهان) (از
آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ رَ ] (معرب، اِ) تخمی است مسهل
بلغم، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند.
(منتهی الارب). رجوع به برنج کابلی و برنگ
شود.
بلغم، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند.
(منتهی الارب). رجوع به برنج کابلی و برنگ
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ رِ ] (اِ) یک نوع از غله که در
اراضی مرطوب ممالک حاره زراعت میشود
و یکی از حبوب نشاسته ایست که اغذیهٔ نیکو
از آن ترتیب میدهند و عموم مردم چین از
برنج تغذیه می کنند و در هندوستان یکی ...
اراضی مرطوب ممالک حاره زراعت میشود
و یکی از حبوب نشاسته ایست که اغذیهٔ نیکو
از آن ترتیب میدهند و عموم مردم چین از
برنج تغذیه می کنند و در هندوستان یکی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ رِ ] (معرب، اِ) معرب پرنگ که به
هندی پتیل گویند و آن مس و جست (؟)
ممزوج باشد. (غیاث). به تازی آنرا اَرزیز
نامند، و ترجمهٔ «شبله» که به هندی کافسه و
بتیل گویند. (شرفنامهٔ منیری). شَبَه. (بحر
الجواهر). ترکیبی از ...
هندی پتیل گویند و آن مس و جست (؟)
ممزوج باشد. (غیاث). به تازی آنرا اَرزیز
نامند، و ترجمهٔ «شبله» که به هندی کافسه و
بتیل گویند. (شرفنامهٔ منیری). شَبَه. (بحر
الجواهر). ترکیبی از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بِ رِ) ( اِ.) = برنگ : آلیاژی مرکب از مس و قلع و روی . شصت و هفت درصد مس و سی و
هفت درصد روی .
هفت درصد روی .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.)( اِ.)گیاهی یک ساله که در جاهای گرم و مرطوب می روید، دانة آن یکی از غذاهای
اصلی می باشد و انواع مختلف دارد: استخوانی ، بی نام ، طارم ، دم سیاه ، چمپا، صدری
و غیره .
اصلی می باشد و انواع مختلف دارد: استخوانی ، بی نام ، طارم ، دم سیاه ، چمپا، صدری
و غیره .