بختیار
The entry is a dictionary list for the word بختیار
بختیار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ص مرکب) بختمند. بختور.
بخت آور. دولتی. حظی. بخت جوان.
(آنندراج). سعید. خوشبخت. (ناظم الاطباء).
دولتمند. مجدود. خوش طالع. مبخوت.
بخیت. فیروزبخت. (از شعوری). مقبل.
نیک اختر. خجسته روزگار. جوان بخت. (از
آنندراج):
امیدم به دادار روز شمار
که از بخت ...
بخت آور. دولتی. حظی. بخت جوان.
(آنندراج). سعید. خوشبخت. (ناظم الاطباء).
دولتمند. مجدود. خوش طالع. مبخوت.
بخیت. فیروزبخت. (از شعوری). مقبل.
نیک اختر. خجسته روزگار. جوان بخت. (از
آنندراج):
امیدم به دادار روز شمار
که از بخت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) استاد رودکی بود در
موسیقی. عوفی در لباب الالباب گوید: «او را
[ رودکی را ] آفریدگار تعالی آوازی خوش و
صوتی دلکش داده بود، و بسبب آواز در
مطربی افتاد و از ابوالعبیک بختیار که در آن ...
موسیقی. عوفی در لباب الالباب گوید: «او را
[ رودکی را ] آفریدگار تعالی آوازی خوش و
صوتی دلکش داده بود، و بسبب آواز در
مطربی افتاد و از ابوالعبیک بختیار که در آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) امیر ابوالعلاء بختیاربن
مملان از امرای آذربایجان و اران و ممدوح
قطران تبریزی. (از آثار و احوال رودکی
ص ۷۸۳).
مملان از امرای آذربایجان و اران و ممدوح
قطران تبریزی. (از آثار و احوال رودکی
ص ۷۸۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ملقب به عزالدوله پسر
معزالدولهٔ دیلمی. جنگهای او با عمران بن
شاهین و آل حمدان و دیگر طوایف معروف
است. یکبار توسط پسر عمویش عضدالدوله
زندانی و به سفارش رکن الدوله پدر
عضدالدوله آزاد شد، بعدها با ...
معزالدولهٔ دیلمی. جنگهای او با عمران بن
شاهین و آل حمدان و دیگر طوایف معروف
است. یکبار توسط پسر عمویش عضدالدوله
زندانی و به سفارش رکن الدوله پدر
عضدالدوله آزاد شد، بعدها با ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) سمنانی، خواجه
نظام الدین. از اهالی ولایت سمنان بود... در
ایام دولت... سلطان حسین میرزا در امر
وزارت دخل نموده متعهد جهات غایبی گشته
قبول کرد که مبلغ سه هزار تومان از این ممر
واصل دیوان گرداند، و ...
نظام الدین. از اهالی ولایت سمنان بود... در
ایام دولت... سلطان حسین میرزا در امر
وزارت دخل نموده متعهد جهات غایبی گشته
قبول کرد که مبلغ سه هزار تومان از این ممر
واصل دیوان گرداند، و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) پسر حسنویه. از اکراد
برزیکانی. او بعد از فوت پدرش (۳۶۹ هـ . ق.)
در قلعهٔ سرماج مسکن داشت، نخست با
عضدالدوله از در اطاعت درآمد و سپس
طغیان کرد و بر اثر لشکرکشی عضدالدوله
منکوب شد و ...
برزیکانی. او بعد از فوت پدرش (۳۶۹ هـ . ق.)
در قلعهٔ سرماج مسکن داشت، نخست با
عضدالدوله از در اطاعت درآمد و سپس
طغیان کرد و بر اثر لشکرکشی عضدالدوله
منکوب شد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابوالعلاء بختیاربن
بنیمان بن خرزاد اصفهانی. از جمله شعرای
اصفهان است و از ابیات عربی اوست:
سقیت یا اصفهان من کورة
مدحة صقع سواک منکورة
فالارض عقد و انت واسطة
والبر شخص و انک الصورة.
(از ترجمهٔ کتاب محاسن اصفهان ...
بنیمان بن خرزاد اصفهانی. از جمله شعرای
اصفهان است و از ابیات عربی اوست:
سقیت یا اصفهان من کورة
مدحة صقع سواک منکورة
فالارض عقد و انت واسطة
والبر شخص و انک الصورة.
(از ترجمهٔ کتاب محاسن اصفهان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ)جهان پهلوان بود. از
فرزندان رستم و به بختیارنامه قصهٔ او
بازخوانند. نسبت بختیار الاسبهبد: بختیاربن
شاه فیروزبن بزفری بن شیر اوژن بن
خدایگان بن فرخ به بن ماه خدای بن فیروزبن
کرد آفرین بن پهلوان بن اسپهبدبن ...
فرزندان رستم و به بختیارنامه قصهٔ او
بازخوانند. نسبت بختیار الاسبهبد: بختیاربن
شاه فیروزبن بزفری بن شیر اوژن بن
خدایگان بن فرخ به بن ماه خدای بن فیروزبن
کرد آفرین بن پهلوان بن اسپهبدبن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن محمد مکنی به
ابوحرب. ممدوح منوچهری است و به تقریب،
نه قطع و یقین، او فرزند علاءالدوله ابوجعفر
محمدبن دشمنزیار فرزند کاکویه و حاکم نطنز
باشد. مسجد جامع سمنان را کتیبه ای است از
امیر اجل بختیار پسر ...
ابوحرب. ممدوح منوچهری است و به تقریب،
نه قطع و یقین، او فرزند علاءالدوله ابوجعفر
محمدبن دشمنزیار فرزند کاکویه و حاکم نطنز
باشد. مسجد جامع سمنان را کتیبه ای است از
امیر اجل بختیار پسر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) دهی از دهستان افشاریهٔ
ساوجبلاغ بخش کرج است که ۴۵۳ تن سکنه
دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
ساوجبلاغ بخش کرج است که ۴۵۳ تن سکنه
دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) دهی از دهستان سرکوه
بخش ریوش شهرستان کاشمر است که ۱۵۶
تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
۹).
بخش ریوش شهرستان کاشمر است که ۱۵۶
تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
۹).