باز
The entry is a dictionary list for the word باز
باز Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
atmaca; çakır; doğan; karakuş
Arapça - Türkçe sözlük
باز
1. karakuş
Anlamı: kartal türünden karakuşlara verilen ad
2. atmaca
Anlamı: kartalgillerden, ava alıştırılabilen yırtıcı bir bir kuş
3. çakır
Anlamı: çakır doğan
4. doğan
Anlamı: kartalgillerden, küçük kuş ile beslenen yırtıcı bir kuş
Farsça - Türkçe sözlük
açık
Farsça - Türkçe sözlük
açık
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
باز [مفرد]: ج بَوازٍ وبُزاة وأبواز وبِيزان: (انظر: ب و ز - باز).
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
باز [مفرد]: ج أبواز وبُزاة وبَوازٍ وبِيزان وأَبْؤُز وبُئُوز: (حن) بازٍ، جنس من الصقور الصغيرة أو المتوسطة الحجم، من فصيلة العُقاب النَّسريَّة، تميل أجنحتها إلى القِصر، وتميل أرجلها وأذنابها إلى الطّول، ولها مهارة فائقة في الصَّيد، ومن أنواعها: الباشِق، والبَيْدق.
III
معجم اللغة العربية المعاصرة
بازٍ [مفرد]: ج أبؤز وأبواز وبُئُوز وبُزاة وبَوازٍ وبِيزان: (حن) بازٌ، جنس من الصقور الصغيرة أو المتوسطة الحجم، من فصيلة العُقاب النَّسريَّة، تميل أجنحتها إلى القِصر، وتميل أرجلها وأذنابها إلى الطّول، ولها مهارة فائقة في الصيد، ومن أنواعها: الباشِق، والبَيْدق.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) پرنده ای است مشهور و معروف که
سلاطین و اکابر شکار فرمایند. (برهان). نام
طایر شکاری. (غیاث). شهباز. (دِمزن).
بمعنی باز شکاری مشهور است. (انجمن آرا).
بمعنی باز شکاری ...
سلاطین و اکابر شکار فرمایند. (برهان). نام
طایر شکاری. (غیاث). شهباز. (دِمزن).
بمعنی باز شکاری مشهور است. (انجمن آرا).
بمعنی باز شکاری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) گشادگی میان هر دو دست را گویند
چون از هم بگشایند و آنرا نیز بترکی قلاج
خوانند و بعربی باع گویند. و به این معنی با
زای فارسی هم آمده است. (برهان) (دِمزن).
باع یعنی ارش باشد و آن از بن ...
چون از هم بگشایند و آنرا نیز بترکی قلاج
خوانند و بعربی باع گویند. و به این معنی با
زای فارسی هم آمده است. (برهان) (دِمزن).
باع یعنی ارش باشد و آن از بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پیشوند) بر سر افعال می آید و همان
معانی یا مفاهیم دیگری را به فعل می بخشد.
ناظم الاطباء نویسد: چون این کلمه را بر سر
فعل درآورند معنی تکرار صدور به آن میدهد
و یا در معانی آن تغییری وارد میکند
معانی یا مفاهیم دیگری را به فعل می بخشد.
ناظم الاطباء نویسد: چون این کلمه را بر سر
فعل درآورند معنی تکرار صدور به آن میدهد
و یا در معانی آن تغییری وارد میکند
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ق) تکرار و معاودت چنانکه گویند باز
بگو یعنی مکرر بگو و باز چه میگوید یعنی
دیگر چه میگوید. (برهان). تکرار و معاودت
کاری. (غیاث). دیگر. (انجمن آرا) (آنندراج)
(جهانگیری) (رشیدی). رجعت. (شرفنامهٔ
منیری). معاودت. (فرهنگ سروری)
(رشیدی). بازگشت و تکرار و معاودت ...
بگو یعنی مکرر بگو و باز چه میگوید یعنی
دیگر چه میگوید. (برهان). تکرار و معاودت
کاری. (غیاث). دیگر. (انجمن آرا) (آنندراج)
(جهانگیری) (رشیدی). رجعت. (شرفنامهٔ
منیری). معاودت. (فرهنگ سروری)
(رشیدی). بازگشت و تکرار و معاودت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) گشاده که در مقابل بسته باشد.
(برهان) (دِمزن). گشاده. (غیاث) (انجمن آرا)
(آنندراج) (سروری) (رشیدی) (لغت فرس
اسدی چ عباس اقبال ص ۱۸۱). گشوده.
مفتوح. (جهانگیری). گشاده چنانکه فلان در
باز است. (معیار جمالی). گشاده و واکرده.
(ناظم الاطباء). مفتوح. مقابل بسته و
فراز: ...
(برهان) (دِمزن). گشاده. (غیاث) (انجمن آرا)
(آنندراج) (سروری) (رشیدی) (لغت فرس
اسدی چ عباس اقبال ص ۱۸۱). گشوده.
مفتوح. (جهانگیری). گشاده چنانکه فلان در
باز است. (معیار جمالی). گشاده و واکرده.
(ناظم الاطباء). مفتوح. مقابل بسته و
فراز: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (حرف اضافه) سوی و طرف و
جانب. (برهان) (دِمزن) (جهانگیری). جانب.
(غیاث). سوی و جانب باشد. (انجمن آرا)
(آنندراج). جانب. (رشیدی) (التفهیم).
رشیدی آرد: سامانی مرادف «با» گفته که
بمعنی بای جاره است که برای الصاق آید و
صحیح آن است ...
جانب. (برهان) (دِمزن) (جهانگیری). جانب.
(غیاث). سوی و جانب باشد. (انجمن آرا)
(آنندراج). جانب. (رشیدی) (التفهیم).
رشیدی آرد: سامانی مرادف «با» گفته که
بمعنی بای جاره است که برای الصاق آید و
صحیح آن است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(فعل امر) امر به بازی کردن، یعنی بباز و
بازی کن. (برهان) (دِمزن). صیغهٔ امر از باختن
و بازیدن. (غیاث). امر به باختن. (رشیدی).
امر از بازیدن است. (جهانگیری) (شعوری ج
۱ ورق ۱۶۵). || (نف مرخم)
مخفف بازنده. بازی ...
بازی کن. (برهان) (دِمزن). صیغهٔ امر از باختن
و بازیدن. (غیاث). امر به باختن. (رشیدی).
امر از بازیدن است. (جهانگیری) (شعوری ج
۱ ورق ۱۶۵). || (نف مرخم)
مخفف بازنده. بازی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) باج و خراج را نیز گویند و به این معنی
با زای فارسی هم درست است. (برهان). باج
و خراج. (غیاث) (ناظم الاطباء). خراج که
آنرا باج و باژ گویند. (شرفنامهٔ منیری). و باژ
به زای فارسی نیز آمده. ...
با زای فارسی هم درست است. (برهان). باج
و خراج. (غیاث) (ناظم الاطباء). خراج که
آنرا باج و باژ گویند. (شرفنامهٔ منیری). و باژ
به زای فارسی نیز آمده. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) مبنیاً علی الکسر، همواره با خاز
بصورت خازباز آید و خازباز مگسی است که
در مرغزارها میباشد. (از تاج العروس).
رجوع به خازباز شود. (ناظم الاطباء).
بصورت خازباز آید و خازباز مگسی است که
در مرغزارها میباشد. (از تاج العروس).
رجوع به خازباز شود. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (ملک...) فرمانفرمای دیار مغرب.
مؤلف حبیب السیر ضمن شرح حال جالینوس
آرد: در روضةالصفا مسطور است که
جالینوس در وقتی که در بلدهٔ مقدونیه از بلاد
یونان اقامت داشت یکی از جواری ملک باز
را که فرمانفرمای دیار مغرب بود و ...
مؤلف حبیب السیر ضمن شرح حال جالینوس
آرد: در روضةالصفا مسطور است که
جالینوس در وقتی که در بلدهٔ مقدونیه از بلاد
یونان اقامت داشت یکی از جواری ملک باز
را که فرمانفرمای دیار مغرب بود و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابراهیم باز. محدث بود. (منتهی
الارب). صاحب تاج العروس آرد: ابراهیم بن
محمدبن باز اندلسی. از اصحاب سحنون و از
محدثان بود و بسال ۲۷۳ هـ . ق. درگذشت.
رجوع به تاج العروس شود.
الارب). صاحب تاج العروس آرد: ابراهیم بن
محمدبن باز اندلسی. از اصحاب سحنون و از
محدثان بود و بسال ۲۷۳ هـ . ق. درگذشت.
رجوع به تاج العروس شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابوعلی حسین بن نصربن
حسن بن سعدبن عبداللََّه بن باز موصلی. از
محدثان بود. (از تاج العروس).
حسن بن سعدبن عبداللََّه بن باز موصلی. از
محدثان بود. (از تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (جرجی افندی) (نقولا یا نیکولا)
صاحب مجلهٔ الحسناء در بیروت بود. او
راست: ۱- آثار التهذیب: و آن عبارتست از
خطابه ها و قصایدی که آنها را در جلسات
جمعیت تهذیب دختران سوریه ایراد کرده
است. و خطب ...
صاحب مجلهٔ الحسناء در بیروت بود. او
راست: ۱- آثار التهذیب: و آن عبارتست از
خطابه ها و قصایدی که آنها را در جلسات
جمعیت تهذیب دختران سوریه ایراد کرده
است. و خطب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) سلیم افندی بن رستم (۱۲۷۵ -
۱۳۳۸ هـ . ق. / ۱۸۵۹ -۱۹۲۰ م.). دادستان
ایالت جبل لبنان سابق بود. (معجم
المطبوعات ج ۱ ستون ۵۱۶). و زرکلی آرد:
سلیم بن رستم بن الیاس ...
۱۳۳۸ هـ . ق. / ۱۸۵۹ -۱۹۲۰ م.). دادستان
ایالت جبل لبنان سابق بود. (معجم
المطبوعات ج ۱ ستون ۵۱۶). و زرکلی آرد:
سلیم بن رستم بن الیاس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) باژ. معرب آن فاز است. قریه ای
است بین طوس و نیشابور که گروهی از
نام آوران از آن برخاستند. (از تاج العروس).
قریه ای است میان طوس و نیشابور.
(مرآت البلدان ج ۱ ص ۱۶۰). این قریه مهد
شاعر بنام ایران ...
است بین طوس و نیشابور که گروهی از
نام آوران از آن برخاستند. (از تاج العروس).
قریه ای است میان طوس و نیشابور.
(مرآت البلدان ج ۱ ص ۱۶۰). این قریه مهد
شاعر بنام ایران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) موضعی در سیستان. مرحوم
ملک الشعراء بهار در تاریخ سیستان حاشیهٔ
ص ۱۸۷ احتمال داده اند که محلی بوده است
در سیستان. رجوع به تاریخ سیستان حاشیهٔ
ص ۱۸۷ شود.
ملک الشعراء بهار در تاریخ سیستان حاشیهٔ
ص ۱۸۷ احتمال داده اند که محلی بوده است
در سیستان. رجوع به تاریخ سیستان حاشیهٔ
ص ۱۸۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) قریه ای است به شش فرسخی مرو که
گروهی از محدثان معروف به بازیون بدان
منسوبند. (از تاج العروس) (معجم البلدان)
(مرآت البلدان ج ۱ ص ۱۶۰) (مراصد
الاطلاع). نام قریه ای به هفت فرسنگی مرو.
(دِمزن).
گروهی از محدثان معروف به بازیون بدان
منسوبند. (از تاج العروس) (معجم البلدان)
(مرآت البلدان ج ۱ ص ۱۶۰) (مراصد
الاطلاع). نام قریه ای به هفت فرسنگی مرو.
(دِمزن).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش
شهرستان یزد که در ۴۶ هزارگزی جنوب
باختر نیر و ۱۳ هزارگزی راه فرعی نیر به
ابرقو در کوهستان واقع است. سرزمینی است
گرم با ۱۹۸ تن سکنه. آبش از قنات و
محصولش ...
شهرستان یزد که در ۴۶ هزارگزی جنوب
باختر نیر و ۱۳ هزارگزی راه فرعی نیر به
ابرقو در کوهستان واقع است. سرزمینی است
گرم با ۱۹۸ تن سکنه. آبش از قنات و
محصولش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (رود...) (در فارس). آبش مایل
بشوری همان رودخانهٔ افزر است که از سه
جانب قلعهٔ شهریاری گذشته بچم کپکاب
خنج رسیده رودخانهٔ باز شود. (فارسنامهٔ
ناصری).
بشوری همان رودخانهٔ افزر است که از سه
جانب قلعهٔ شهریاری گذشته بچم کپکاب
خنج رسیده رودخانهٔ باز شود. (فارسنامهٔ
ناصری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فر. ] ( اِ.) اجسامی جامد و سفیدرنگ و بسیار نمگیر که در آب بسیار حل می شوند و
در اثر گرما خیلی زود گداخته می گردند.
در اثر گرما خیلی زود گداخته می گردند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] ( اِ.) پرنده ای شکاری با چنگال های قوی و منقاری کوتاه و محکم .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] 1 - پسوندی که به آخر برخی واژه ها افزوده می شود و معنای «تا این زمان »
را می دهد مانند: از دیرباز. 2 - بر سر افعال درآید به معنی دوباره ، از نو:
بازگشتن ، بازیافتن .
را می دهد مانند: از دیرباز. 2 - بر سر افعال درآید به معنی دوباره ، از نو:
بازگشتن ، بازیافتن .