باره

The entry is a dictionary list for the word باره
باره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ / رِ ] (اِ) دیوار و حصار قلعه و شهر
را گویند. (برهان) (انجمن آرا). بارو باشد.
(معیار جمالی). دیوار حصار که آنرا بارو نیز
گویند بتازیش رَبَض خوانند. (شرفنامهٔ
منیری). حصار و دیوار قلعه. (غیاث) (دِمزن).
دیوار قلعه و شهر و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ / رِ ] (اِ) کرّت و مرتبت و نوبت.
(برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامهٔ
منیری) (غیاث) (آنندراج) (جهانگیری).
نوبت و مرتبه. (رشیدی). دفعه. (دِمزن). بمعنی
دفعه آمده مانند دوباره، یکباره. (فرهنگ
شاهنامهٔ شفق). کثرت و نوبت و مرتبه. (ناظم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ / رِ ] (پسوند) بصورت پسوند در
ترکیب با کلمات به معنی دوست دارنده و
حریص آید. غلام باره؛ یعنی پسردوست.
بمعنی دوست هم آمده . (برهان) (دِمزن)
(غیاث). بمعنی دوست که در بار مذکور شد.
(انجمن آرا). کلمهٔ نسبت نیز هست که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ / رِ ] (اِ) اسب را گویند که بعربی
فرس خوانند. (برهان). اسب که بارگی نیز
گویند. (شرفنامهٔ منیری) (ناظم الاطباء)
(معیار جمالی). اسب. (لغت فرس اسدی چ
عباس اقبال ص ۴۳۵) (انجمن آرا) (صحاح
الفرس) (جهانگیری) (رشیدی) (فرهنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ / رِ ] (اِ) طرز و روش و قاعده و
قانون باشد. (برهان). قاعده. (دِمزن) (غیاث).
طرز و روش. (انجمن آرا) (جهانگیری).
بمعنی روش آمده. (فرهنگ شاهنامهٔ شفق).
طرز و اسلوب و روش. (شعوری ج ۱ ورق
۱۹۱). منوال و طرز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ ] (معرب، اِ) معرب پاره بمعنی
قطعه یا تکه و آن قطعه ای از مسکوکات است
مساوی پنج هشتم قرش. (اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ رَ ] (اِخ) اقلیمی است از اعمال
جزیرةالخضراء در اندلس که در آن کوههای
بلند است و در میان مردم آن فتنه ها و
آشوبهایی در قدیم و جدید روی داده است و
محصولش بیشتر میوه بود نه کشت و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(رِ) ( اِ.) 1 - دیوار قلعه ، حصار. 2 - بارگی ، اسب .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

( ~.) ( اِ.) 1 - دفعه ، مرتبه . 2 - تحفه ، ارمغان .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir

doğra(izah:
bu doğrada: bu barədə.
bu doğralı: bu barədə.
bu doğralı nə düşünürsüz: bu barədə nə düşünürsüz.)
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir

dotyczyć; odniesienie; poważanie; szacunek; ukłon; uwaga; wzgląd