باج
The entry is a dictionary list for the word باج
باج Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
باج: الباجُ: التُّبَّانُ. والناسُ باجٌ واحد أَي شيءٌ واحد. وجَعَلَ الكلامَ باجاً واحداً أَي وَجْهاً واحداً. ابن الأَعرابي: الباجُ، يهمز ولا يهمز، وهو الطريقة من المَحاجِّ المستوية، ومنه قول عمر، رضي الله عنه: لأَجْعَلَنَّ النَّاسَ بَاجاً واحداً أَي طريقة واحدة في العطاء، ويُجْمَعُ باجٌ على أَبْواجٍ. ابن السكيت: اجعل هذا الشيء باجاً واحداً؛ قال: ويقال أَول من تكلم به عثمان، رضي الله عنه، أَي طريقةً واحدةً؛ قال: ومثله الجاش والفاس والكاس والراس. الجوهري: قولهم اجعلْ الباجات باجاً واحداً أَي ضرباً واحداً ولوناً واحداً، وهو معرَّب وأَصله بالفارسية بَاهَا أَي أَلوان الأَطعمة.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) باج و باژ و باز از ریشهٔ باجی پارسی باستان مشتق است، و آن از ریشهٔ
بج اوستائی بمعنی بخش کردن و قسمت
کردن است. (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین)
(مزدیسنا بقلم معین ص ۲۵۳ و ۲۵۴). باژ و
پاژ. ...
بج اوستائی بمعنی بخش کردن و قسمت
کردن است. (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین)
(مزدیسنا بقلم معین ص ۲۵۳ و ۲۵۴). باژ و
پاژ. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) باژ که باج و باز و واج و واژ هم گفته
میشود، از ریشهٔ اوستائی وچ است که در
سانسکریت واچ و در پهلوی واج یا
واجک آمده است. همین ریشه در لاتینی
وکس و ...
میشود، از ریشهٔ اوستائی وچ است که در
سانسکریت واچ و در پهلوی واج یا
واجک آمده است. همین ریشه در لاتینی
وکس و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) معرب «با» و «وا» در سکبا و آش با.
ج، باجات. رجوع به «با» و «وا» در همین
لغت نامه شود.
ج، باجات. رجوع به «با» و «وا» در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پیشوند) لغتی است در باز به زای عربیه
بمعنی مقلوب، و از اینجاست باژگونه و باژ.
(آنندراج) (انجمن آرا). ظاهراً در بعضی از
لهجه های ماوراءالنهر بمعنی باز و صورتی از
باز بوده است .
بمعنی مقلوب، و از اینجاست باژگونه و باژ.
(آنندراج) (انجمن آرا). ظاهراً در بعضی از
لهجه های ماوراءالنهر بمعنی باز و صورتی از
باز بوده است .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) رب النوع جهت، بین مغرب و
شمال. (تحقیق ماللهند چ لیپزیک ص ۲۳۳ و
۲۶۲). و رب «سوات» از منازل قمر.
شمال. (تحقیق ماللهند چ لیپزیک ص ۲۳۳ و
۲۶۲). و رب «سوات» از منازل قمر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) موضعی است به انبار. احمدبن
یحیی بن جابر گوید بر علی بن ابیطالب
علیه السلام در انبار گذشتم، پس مردم ده با
هدایا به استقبال وی آمدند، حضرت فرمود
هدایا را گرد آورید و باجی واحد سازید.
چنان کردند و آن ...
یحیی بن جابر گوید بر علی بن ابیطالب
علیه السلام در انبار گذشتم، پس مردم ده با
هدایا به استقبال وی آمدند، حضرت فرمود
هدایا را گرد آورید و باجی واحد سازید.
چنان کردند و آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) کلیة دعاهای مختصر که زرتشیتان آهسته به زبان می رانند. واج و واژ و
باژ نیز گویند.
باژ نیز گویند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اِ.) 1 - آنچه که در قدیم پادشاهان بزرگ از فرمانروایان زیردست می گرفتند. 2 -
خراج ، مالیات ، عوارض . 3 - گمرک . 4 - جزیه . ؛ ~به شغال ندادن به زور و قلدری
تسلیم نشدن .
خراج ، مالیات ، عوارض . 3 - گمرک . 4 - جزیه . ؛ ~به شغال ندادن به زور و قلدری
تسلیم نشدن .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
cło; danina; dzwonić; dzwonienie; hołd; myto; należność; opłata; opodatkować; podatek; podatkowy; szacować; taksa