امیدوار
The entry is a dictionary list for the word امیدوار
امیدوار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُمیدْ/اُمْ میدْ ] (ص مرکب)
آرزومند. (فرهنگ فارسی معین). راجی.
مرتجی. آمِل. (یادداشت مؤلف). مشتاق.
پرامید. امیددارنده. خواهان :
بپرسید ازو نامور شهریار
که از مردمان کیست امّیدوار.فردوسی.
همیشه خردمند امّیدوار
نبیند بجز شادی از روزگار.فردوسی.
بنشین خورشیدوار می خور جمشیدوار
فرخ و امیدوار ...
آرزومند. (فرهنگ فارسی معین). راجی.
مرتجی. آمِل. (یادداشت مؤلف). مشتاق.
پرامید. امیددارنده. خواهان :
بپرسید ازو نامور شهریار
که از مردمان کیست امّیدوار.فردوسی.
همیشه خردمند امّیدوار
نبیند بجز شادی از روزگار.فردوسی.
بنشین خورشیدوار می خور جمشیدوار
فرخ و امیدوار ...