استن
The entry is a dictionary list for the word استن
استن Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
استنَّ/ استنَّ بـ يستنّ، اسْتَنِنْ/ استنَّ، استنانًا، فهو مُسْتَنّ، والمفعول مُسْتَنّ (للمتعدِّي)
• استنَّ الشَّخصُ: استاك، نظَّف أسنانه بالمسواك أو الفرشاة.
• استنَّ قانونًا: وضعه، شرَّعه.
• استنَّ سكِّينًا: سنَّه، جعله حادًّا.
• استنَّ سُنَّتَه/ استنَّ بسُنَّتِه: تبعها، عمل بها "استنّ الخلفاء الرَّاشدون سنّة النبيّ صلّى الله عليه وسلّم".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ تَ ] (مص) هستن. مصدر مفروض
که زمان حال آن صرف شود اینچنین: استم،
استی، است، استیم، استید، استند. و گاه بجای
آنها: ام، ای، است، ایم، اید، اند بکار برند. و نیز
مشتقات این مصدر در آخر صیغ ...
که زمان حال آن صرف شود اینچنین: استم،
استی، است، استیم، استید، استند. و گاه بجای
آنها: ام، ای، است، ایم، اید، اند بکار برند. و نیز
مشتقات این مصدر در آخر صیغ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ تُ ] (اِ) مخفف استون. ستون.
(جهانگیری). رکن. (غیاث) (انجمن آرا).
اسطوانة. ستون عمارت. (برهان) (مؤید
الفضلاء). پالار. (برهان). عماد:
گریهٔ ابرست و سوز آفتاب
استن دنیا همین دو رشته تاب.مولوی.
استن این عالم ای جان ...
(جهانگیری). رکن. (غیاث) (انجمن آرا).
اسطوانة. ستون عمارت. (برهان) (مؤید
الفضلاء). پالار. (برهان). عماد:
گریهٔ ابرست و سوز آفتاب
استن دنیا همین دو رشته تاب.مولوی.
استن این عالم ای جان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ تَ ] (ع اِ) بیخ درخت پوسیده.
استان. یا درختی که در بیخ آن تفرق و
پراکندگی باشد و از دور بر شکل کالبد مردم
نماید. استنه، یکی استن. (از منتهی الارب).
استان. یا درختی که در بیخ آن تفرق و
پراکندگی باشد و از دور بر شکل کالبد مردم
نماید. استنه، یکی استن. (از منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ تِ ] (اِ) (اصطلاح فیزیک) واحد
قوه ایست در سلسلهٔ ام. ت. اِس. و آن
قوه ایست که چون بر جرم یک تن وارد آید
آنرا دارای واحد شتاب این سلسله کند.
قوه ایست در سلسلهٔ ام. ت. اِس. و آن
قوه ایست که چون بر جرم یک تن وارد آید
آنرا دارای واحد شتاب این سلسله کند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ تُ ] (اِخ) بقولی نام یکی از حکام
قدیم طبرستان و برخی استندار و استنداریه را
از آن مشتق دانند. رجوع به استندار و
سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص ۲۶
بخش انگلیسی شود.
قدیم طبرستان و برخی استندار و استنداریه را
از آن مشتق دانند. رجوع به استندار و
سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص ۲۶
بخش انگلیسی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ تِ ] (اِخ) ژان. نقاش هلندی، مولد
لیدن (۱۶۲۶ -۱۶۷۹ م.). او در نقاشی های
خود مستان و عربده جویان و صحنه های
هزل آمیز را تجسم داده است.
لیدن (۱۶۲۶ -۱۶۷۹ م.). او در نقاشی های
خود مستان و عربده جویان و صحنه های
هزل آمیز را تجسم داده است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ تَ ] (اِخ) هانری کنت د...
امیرالبحر فرانسوی، مولد ۱۷۲۹ م. در کاخ
راول (اُوِرنی). وی در هندوستان و آمریکا
برخلاف انگلستان قیام کرد و در ۱۷۹۴ او را
سر بریدند.
امیرالبحر فرانسوی، مولد ۱۷۲۹ م. در کاخ
راول (اُوِرنی). وی در هندوستان و آمریکا
برخلاف انگلستان قیام کرد و در ۱۷۹۴ او را
سر بریدند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ تَ ] (اِخ) کرسی از ناحیهٔ رُدِز در
کنار لو، دارای ۱۰۳۶ تن سکنه.
کنار لو، دارای ۱۰۳۶ تن سکنه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اَ س ِ تُ) [ فر. ] (اِ.) = استون : مایعی است بی رنگ ، فرار، سریع التبخیر و قابل
اشتعال ، با بوی اتری که از تقطیر یکی از استات ها به دست می آید و مانند یک حلال
بکار می رود.
اشتعال ، با بوی اتری که از تقطیر یکی از استات ها به دست می آید و مانند یک حلال
بکار می رود.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
إِسْتَنَّ
п. VIII
узаканивать; издавать (закон) ; устанавливать (правило) ; вводить (обычай) ; بالسنّة استنّ поступать согласно сунне