استاره
The entry is a dictionary list for the word استاره
استاره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ / رِ ] (اِ) ستاره. کوکب. (برهان)
(مؤید الفضلاء):
دوش من پیغام دادم سوی تو استاره را
گفتمش خدمت رسان از من تو آن مهپاره را.
مولوی.
بیمار شود عاشق امّا بنمی میرد
ماه ارچه شود لاغر استاره نخواهد شد.
مولوی.
...
(مؤید الفضلاء):
دوش من پیغام دادم سوی تو استاره را
گفتمش خدمت رسان از من تو آن مهپاره را.
مولوی.
بیمار شود عاشق امّا بنمی میرد
ماه ارچه شود لاغر استاره نخواهد شد.
مولوی.
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رَ ] (اِخ) بلوکی است از مضافات
لاهیجان گیلان. (جهانگیری) (برهان). شاید
این نام مصحف آستانه باشد، چه بدین نام در
لاهیجان محلّی شنیده نشده است. رجوع به
آستانه شود. || قلعه ای باشد از ملک ...
لاهیجان گیلان. (جهانگیری) (برهان). شاید
این نام مصحف آستانه باشد، چه بدین نام در
لاهیجان محلّی شنیده نشده است. رجوع به
آستانه شود. || قلعه ای باشد از ملک ...