احباب
The entry is a dictionary list for the word احباب
احباب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (ع مص) بخفتن شتر. (زوزنی).
فروخفتن شتر و مانده گردیدن یا شکستن
عضو آن یا بیمار شدن آن و بر جای ماندن تا
بمیرد. (منتهی الارب). || به شدن از
بیماری.
فروخفتن شتر و مانده گردیدن یا شکستن
عضو آن یا بیمار شدن آن و بر جای ماندن تا
بمیرد. (منتهی الارب). || به شدن از
بیماری.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع ص، اِ) جِ حِبّ. (زمخشری).
|| جِ حُبّ. || جِ حبیب:
احباب ورا سعادت بی غم
باد.منوچهری.
این قابض ارواح، این هادم لذات است. این
مفرق احباب است. ...
|| جِ حُبّ. || جِ حبیب:
احباب ورا سعادت بی غم
باد.منوچهری.
این قابض ارواح، این هادم لذات است. این
مفرق احباب است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) موضعی است بدیار
بنی سلیم. (منتهی الارب). و ذکر آن در شعر
آمده است. (معجم البلدان). || شهری
است در جنب سوارقیه از نواحی مدینه.
(معجم البلدان).
بنی سلیم. (منتهی الارب). و ذکر آن در شعر
آمده است. (معجم البلدان). || شهری
است در جنب سوارقیه از نواحی مدینه.
(معجم البلدان).