اثیر
The entry is a dictionary list for the word اثیر
اثیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (معرب، اِ) (از یونانی اِثِر و
لاتینی ای ثر) کرهٔ نار که بالای کرهٔ
هواست. فلک الدنیا. فلک الافلاک. (شعوری
از محمودی). سایلی رقیق و تُنُک، بی وزن،
که طبق عقیدهٔ قدما فضای فوق هوای کرهٔ
زمین را فرا ...
لاتینی ای ثر) کرهٔ نار که بالای کرهٔ
هواست. فلک الدنیا. فلک الافلاک. (شعوری
از محمودی). سایلی رقیق و تُنُک، بی وزن،
که طبق عقیدهٔ قدما فضای فوق هوای کرهٔ
زمین را فرا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع ص) نعت از اَثَر. مأثور.
برگزیده. کریم. || یار خالص. || (اِ)
جوهر شمشیر.
برگزیده. کریم. || یار خالص. || (اِ)
جوهر شمشیر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع ص، از اتباع) از اتباع است:
شی ء کثیرٌ اثیر. مانند بثیر. (منتهی الارب).
شی ء کثیرٌ اثیر. مانند بثیر. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) وزیر بهاءالدولةبن
عضدالدوله. رجوع به عیون الأنباء
ابن ابی اصیبعه ج ۱ ص ۳۲۷ شود.
عضدالدوله. رجوع به عیون الأنباء
ابن ابی اصیبعه ج ۱ ص ۳۲۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ثَ ] (اِخ) جدّ مغیرةبن جمیل. و این
مغیره شیخ ابوسعید اشجّ بود. (منتهی الارب).
مغیره شیخ ابوسعید اشجّ بود. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ثَ ] (اِخ) سکونی. ابن عمرو معروف
به ابن عمرّیا. طبیبی است. (منتهی الارب). و او
کوفی بوده. رجوع به اثیر (صحرای...) شود.
به ابن عمرّیا. طبیبی است. (منتهی الارب). و او
کوفی بوده. رجوع به اثیر (صحرای...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ثَ ] (اِخ) (صحرای...) جائی است
بکوفه منسوب به اثیربن عمرو السکونی
الطبیب الکوفی معروف به ابن عمرّیا معاصر
علی علیه السلام. (معجم البلدان) (مراصد).
بکوفه منسوب به اثیربن عمرو السکونی
الطبیب الکوفی معروف به ابن عمرّیا معاصر
علی علیه السلام. (معجم البلدان) (مراصد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابن بیسانی. رجوع به معجم
الادباء چ مارگلیوث ج ۲ ص ۴۲۷ س ۱۰
شود.
الادباء چ مارگلیوث ج ۲ ص ۴۲۷ س ۱۰
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) ابومحمد محمدبن عبدالکریم.
از اهل جزیرهٔ ابن عمر، جدّ ابوالسعادات
مبارک بن محمدبن محمد ملقب به مجدالدین
و معروف به ابن اثیر است. رجوع به معجم
الادباء چ مارگلیوث ج ۶ ص ۲۳۸ شود.
از اهل جزیرهٔ ابن عمر، جدّ ابوالسعادات
مبارک بن محمدبن محمد ملقب به مجدالدین
و معروف به ابن اثیر است. رجوع به معجم
الادباء چ مارگلیوث ج ۶ ص ۲۳۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) اخسیکتی. از شعرای مائهٔ
ششم هـ .ق . عوفی در لباب الالباب ج ۲ ص
۲۲۴ گوید:... شعر او آنچه هست مصنوع
است و مطبوع و معانی او را ملک است و
وقتی یکی از ...
ششم هـ .ق . عوفی در لباب الالباب ج ۲ ص
۲۲۴ گوید:... شعر او آنچه هست مصنوع
است و مطبوع و معانی او را ملک است و
وقتی یکی از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) اومانی. اثیرالدین. دولتشاه در
تذکره ص ۱۷۲ آرد: او مردی خوش طبع و
فاضل بوده و دیوان او مشهور است و در علم
شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بود و اصل
او از همدان است. اشعار ...
تذکره ص ۱۷۲ آرد: او مردی خوش طبع و
فاضل بوده و دیوان او مشهور است و در علم
شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بود و اصل
او از همدان است. اشعار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) مجدالدین. مؤلف حبیب السیر
در تحت عنوانِ «گفتار در بیان وصول اختر
طالع مجدالملک یزدی به اوج اقبال و رجعت
کوکب دولت خواجه شمس الدین محمد
بحدود وبال» (ج ۲ صص ۳۷ -۳۸) ...
در تحت عنوانِ «گفتار در بیان وصول اختر
طالع مجدالملک یزدی به اوج اقبال و رجعت
کوکب دولت خواجه شمس الدین محمد
بحدود وبال» (ج ۲ صص ۳۷ -۳۸) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اَ) [ معر. ] ( اِ.) به باور قدما کره آتش که بالای کرة هواست ، سیالی رقیق و بی
وزن است .
وزن است .