udruş - اطروش
The entry is a dictionary list for the word udruş - اطروش
اطروش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (ع ص) کر. اصم. (از اقرب
الموارد). گرانگوش. ج، اطارشة. (مهذب
الاسماء). گران گوش، کذا فی التاج، و
فی النصاب: اطروش؛ کر. (مؤید الفضلاء).
بمعنی کر جزئی است یعنی کرگونه. (از انساب
سمعانی). کر که به هندی ...
الموارد). گرانگوش. ج، اطارشة. (مهذب
الاسماء). گران گوش، کذا فی التاج، و
فی النصاب: اطروش؛ کر. (مؤید الفضلاء).
بمعنی کر جزئی است یعنی کرگونه. (از انساب
سمعانی). کر که به هندی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِخ) ابن اسحاق بن ابراهیم
موصلی. از محدثانی بوده که دربارهٔ اشعار
فرزدق از وی دو بیت روایت شده است.
مرزبانی در الموشح بدین سان نام وی را
آورده است: عبداللََّه بن هارون شیرازی از
یحیی بن علی از اطروش ...
موصلی. از محدثانی بوده که دربارهٔ اشعار
فرزدق از وی دو بیت روایت شده است.
مرزبانی در الموشح بدین سان نام وی را
آورده است: عبداللََّه بن هارون شیرازی از
یحیی بن علی از اطروش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِخ) ابوالقاسم علوی
اطروش. نزیل استراباد و از افاضل علویان و
اعیان اهل ادب بود. وی به قاضی ابوالحسن
علی بن عبدالعزیز نامه ای نوشت که مشتمل
بر نظم و نثر بود. ثعالبی نسخهٔ نامهٔ مذکور را
در ...
اطروش. نزیل استراباد و از افاضل علویان و
اعیان اهل ادب بود. وی به قاضی ابوالحسن
علی بن عبدالعزیز نامه ای نوشت که مشتمل
بر نظم و نثر بود. ثعالبی نسخهٔ نامهٔ مذکور را
در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِخ) احمدبن یحیی بن
سهل بن السدی الطائی المنبجی الشاعر
المقری النحوی الاطروش، مکنی به
ابوالحسن. رجوع به احمد شود.
سهل بن السدی الطائی المنبجی الشاعر
المقری النحوی الاطروش، مکنی به
ابوالحسن. رجوع به احمد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِخ) (۲۳۰ -۳۰۴ هـ . ق. /
۸۴۵ -۹۱۷ م.) حسن بن علی بن حسن بن
علی بن عمربن علی بن حسین بن علی بن
ابیطالب حسینی، هاشمی (ابومحمد الناصر
الکبیر الاطروش). ...
۸۴۵ -۹۱۷ م.) حسن بن علی بن حسن بن
علی بن عمربن علی بن حسین بن علی بن
ابیطالب حسینی، هاشمی (ابومحمد الناصر
الکبیر الاطروش). ...