gazi - غذی
The entry is a dictionary list for the word gazi - غذی
غذی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ذْیْ ] (ع مص) پرورش کردن.
(منتهی الارب): غذاه یغذیه غذیاً (یائی) کغَذَاهُ
یغذوه غذواً. (قاموس) (اقرب الموارد).
(منتهی الارب): غذاه یغذیه غذیاً (یائی) کغَذَاهُ
یغذوه غذواً. (قاموس) (اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غِ ] (ع اِ) امالهٔ غذا. (غیاث اللغات)
(آنندراج به نقل از شرح خاقانی). ممال
غذاء:
زاید از اهتمام او گردون
در عروق صلاح خون غذی.ابوالفرج رونی.
مرد عاقل که بر ره داد است
غذی او ز باده و ...
(آنندراج به نقل از شرح خاقانی). ممال
غذاء:
زاید از اهتمام او گردون
در عروق صلاح خون غذی.ابوالفرج رونی.
مرد عاقل که بر ره داد است
غذی او ز باده و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ذا ] (ع اِ) کمیز شتر. (منتهی الارب)
(آنندراج). بول شتر. رجوع به غذا شود.
(آنندراج). بول شتر. رجوع به غذا شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ذی ی ] (ع اِ) غدوی (به دال).
غذوی. || بره و بزغالهٔ نوزاده، نر یا ماده.
سخلة. (از اقرب الموارد). بزغاله. ج، غِذاء.
|| بچگان و خردان شتر. (منتهی الارب).
صغار المال. (اقرب ...
غذوی. || بره و بزغالهٔ نوزاده، نر یا ماده.
سخلة. (از اقرب الموارد). بزغاله. ج، غِذاء.
|| بچگان و خردان شتر. (منتهی الارب).
صغار المال. (اقرب ...