şica' - شجاع
The entry is a dictionary list for the word şica' - شجاع
شجاع Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
bahadır; dadaş; kahraman; keleş; korkusuz; mert; yağız; yiğit
Arapça - Türkçe sözlük
شُجَاع
1. yağız
Anlamı: yiğit
2. kahraman
Anlamı: savaşta veya tehlikeli bir durumda yararlık gösteren (kimse), yiğit, alp
3. korkusuz
Anlamı: korkusu olmayan, yürekli
4. mert
Anlamı: yiğit, sözüne güvenilir adam
5. keleş
Anlamı: yiğit, cesur
6. yiğit
Anlamı: güçlü, kahraman
7. dadaş
Anlamı: delikanlı, yiğit olan kimse
8. bahadır
Anlamı: savaşlarda gücü ile üstünlük kazanan kimse
Farsça - Türkçe sözlük
cesur
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
شُجاع [مفرد]: ج شِجاع وشُجَعاءُ وشُجْعان وشِجْعان، مؤ شُجاعَة، ج مؤ شُجاعات وشجائعُ وشِجاع وشُجُع: صفة مشبَّهة تدلّ على الثبوت من شجُعَ: جريء مقدام، عكسه جبان.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ / شُ ] (ع ص) دلیر و پردل
در شداید و مخاوف. ج، شِجعان و شَجعان و
شِجاع و شُجَعاء و شَجعة یا شِجعة یا شُجعَة و
شَجَعَة. (منتهی الارب). ولی دو کلمهٔ آخر اسم
جمع ...
در شداید و مخاوف. ج، شِجعان و شَجعان و
شِجاع و شُجَعاء و شَجعة یا شِجعة یا شُجعَة و
شَجَعَة. (منتهی الارب). ولی دو کلمهٔ آخر اسم
جمع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) یکی از صور جنوبی
فلک که به شکل ماری باریک و پیچان
تخییل شده است دارای شصت کوکب یکی از
قدر دوم و سه از قدر سوم و دوازده از قدر
چهارم و ستارهٔ فرد نیز در ...
فلک که به شکل ماری باریک و پیچان
تخییل شده است دارای شصت کوکب یکی از
قدر دوم و سه از قدر سوم و دوازده از قدر
چهارم و ستارهٔ فرد نیز در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شُ ] (ع اِ) مار. مار نر. نوعی از
مار کوچک. ج، شَجعان یا شِجعان. (منتهی
الارب). مار. (اقرب الموارد). نوعی از مار.
(ناظم الاطباء). || مار شکم. (منتهی
الارب). بیماری (یرقان) که در ...
مار کوچک. ج، شَجعان یا شِجعان. (منتهی
الارب). مار. (اقرب الموارد). نوعی از مار.
(ناظم الاطباء). || مار شکم. (منتهی
الارب). بیماری (یرقان) که در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) ابن اسلم بن محمدبن
شجاع مکنی به ابوکامل. ریاضی دان مصری
که از فضلای عصر خود به شمار میرود.
رجوع به کشف الظنون و تاریخ الحکماء
القفطی ص ۲۱۱، ۲۳۳، ۱۷۰ و الفهرست
ابن الندیم ص ۳۹۲ ...
شجاع مکنی به ابوکامل. ریاضی دان مصری
که از فضلای عصر خود به شمار میرود.
رجوع به کشف الظنون و تاریخ الحکماء
القفطی ص ۲۱۱، ۲۳۳، ۱۷۰ و الفهرست
ابن الندیم ص ۳۹۲ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) ابن الولیدبن قیس
السکونی، تابعی است. رجوع به ابوبدر شود.
السکونی، تابعی است. رجوع به ابوبدر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) ابن عطا، نام سپهدار زهیر
فاتح سیستان است. زهیر او را با سپاهی به
سند فرستاد و در سال ۱۴۳ هـ . ق. میان او و
زهیر اختلاف پدید آمد و شجاع زهیر را
محاصره کرد اما با ...
فاتح سیستان است. زهیر او را با سپاهی به
سند فرستاد و در سال ۱۴۳ هـ . ق. میان او و
زهیر اختلاف پدید آمد و شجاع زهیر را
محاصره کرد اما با ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) ابن غزنوی. طغرل
کافرنعمت از غلامان محمودی بر
عبدالرشیدبن محمود غزنوی عاصی شد و او
را بکشت گروهی از شاهزادگان محمودی و
مسعودی در قلعهٔ دهک و گروه دیگر را در
قلعهٔ عبید زندانی ساخت و سپس به قتل ...
کافرنعمت از غلامان محمودی بر
عبدالرشیدبن محمود غزنوی عاصی شد و او
را بکشت گروهی از شاهزادگان محمودی و
مسعودی در قلعهٔ دهک و گروه دیگر را در
قلعهٔ عبید زندانی ساخت و سپس به قتل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) نام محلی در کنار راه
تبریز به جلفا میان درهٔ دیز و جلفا در
۱۲۲۰۰۰ گزی تبریز. (یادداشت مؤلف).
تبریز به جلفا میان درهٔ دیز و جلفا در
۱۲۲۰۰۰ گزی تبریز. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) دهی از دهستان علمداد
گرگر بخش جلفا شهرستان مرند. دارای ۸۵۵
تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن
غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۴).
گرگر بخش جلفا شهرستان مرند. دارای ۸۵۵
تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن
غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) (شاه...) سلطان
جلال الدین ابوالفوارس، شاه شجاع ممدوح
حافظ. رجوع به شاه شجاع شود.
جلال الدین ابوالفوارس، شاه شجاع ممدوح
حافظ. رجوع به شاه شجاع شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ ] (اِخ) (شاه...) از بابریان و
حکمران بنگاله است و از ربیع الاول سال
۱۰۶۸ هـ . ق. تا رمضان ۱۰۷۰ هـ . ق. سلطنت
داشت. (از معجم الانساب زامباور ص ۴۴۲).
حکمران بنگاله است و از ربیع الاول سال
۱۰۶۸ هـ . ق. تا رمضان ۱۰۷۰ هـ . ق. سلطنت
داشت. (از معجم الانساب زامباور ص ۴۴۲).
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
شُجاعٌ
[ʃu'ʒaːʔʼ]
adj
جَريءٌ m courageux
◊
جُنْدِيٌّ شُجاعٌ — soldat courageux
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
شُجَاع: مِقْدام، جَرِيء
courageous, brave, bold, valiant, valorous, fearless, dauntless, undaunted, gutsy, plucky, intrepid, stouthearted
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
شُجَاعٌ
мн. شُجْعَانٌ
храбрый, отважный, смелый
* * *
уа=
pl. = شجعان
pl. = شجعة
храбрый, смелый
şica' - شجاع other entries
Next Words