su'dan - سعدان
The entry is a dictionary list for the word su'dan - سعدان
سعدان Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
سَعْدان [جمع]: جج سعادين، مف سعدانة:
1- (نت) نبت برِّيّ له شوك، وهو من أنجع المرعَى "مَرْعى ولا كالسّعدان [مثل]: يُضرب للشَّيء يُفَضَّل على أقرانه".
2- شوك النَّخل.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (ع اِ) نام گیاهی است و آن
نیکوتر علف شتر است و سعدان را خاری
باشد و بدان پستان را تشبیه کنند. (آنندراج)
(منتهی الارب) (اقرب الموارد):
که داند قدر سنبل تا نبیند
برسته همبرش سعدان و
کنگر.ناصرخسرو.
نیکوتر علف شتر است و سعدان را خاری
باشد و بدان پستان را تشبیه کنند. (آنندراج)
(منتهی الارب) (اقرب الموارد):
که داند قدر سنبل تا نبیند
برسته همبرش سعدان و
کنگر.ناصرخسرو.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) مشتری و زهره. دو
ستاره اند. (مهذب الاسماء) (المنجد):
دل او ثانی خورشید فلک دانم و باز
خلق او ثالث سعدان به خراسان یابم.
خاقانی.
رخ طالع اصل بی نور یافت
نظرهای سعدان از او دور یافت.نظامی.
ستاره اند. (مهذب الاسماء) (المنجد):
دل او ثانی خورشید فلک دانم و باز
خلق او ثالث سعدان به خراسان یابم.
خاقانی.
رخ طالع اصل بی نور یافت
نظرهای سعدان از او دور یافت.نظامی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) موضعی است از
شروان. (غیاث) (آنندراج):
هم خلیفه فیض و بغداد است هم فیض کفش
دجله از سعدان و نیل از کردمان انگیخته.
خاقانی.
شروان. (غیاث) (آنندراج):
هم خلیفه فیض و بغداد است هم فیض کفش
دجله از سعدان و نیل از کردمان انگیخته.
خاقانی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ابن مبارک
طخارستانی مکنی به ابوعثمان الضریر
نحوی. از روات علم و ادب و کوفی مذهب
بود. از ابی عبیدة معمربن مثنی روایت کرد و
از او محمدبن حسن بن دینار هاشمی روایت
کرده. او راست: کتاب ...
طخارستانی مکنی به ابوعثمان الضریر
نحوی. از روات علم و ادب و کوفی مذهب
بود. از ابی عبیدة معمربن مثنی روایت کرد و
از او محمدبن حسن بن دینار هاشمی روایت
کرده. او راست: کتاب ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
سَعْدانٌ
[saʔʼ'daːn]
n m
قِرْدٌ m singe
◊
قَفَزَ كالسَّعْدانِ — Il sautait comme un singe.